2777
2789
عنوان

داستان سه بار ازدواج خواهرم

3243 بازدید | 106 پست

از قبل تایپ کردم بمونید تا دونه دونه بذارم ولی نظر بدید لطفا راهنماییم کنید من چ غلطی کنم افسرده شدم افکار خودکشی دارم 😢

اینم بگم قبلا یه بار دیگه گفتم اینجا داستانشو

جوجه پرستار

ادن سه بار شوهر کرده تو میخوای خودکشی کنی؟ 

          بی حوصله ام ... چنان که غم می ریزد                                                                                                                                           یک لحظه اگر تکان تکانم بدهند                                               ..🚶‍♀️...🚶‍♀️     ...            🚶‍♀️        ...                      🚶‍♀️              

خواهرم از دوازده سالگی شروع کرد به حرف زدن با پسرا و دوست پسر و این حرفا هجده سالش که شد با اینکه بابام کلی کتاب و کلاس و اینا ثبت نامش کرده بود کنکور نداد اون موقع با پسرعموم دوس شدن و حرف میزدن دختر عموهام و زن عمومم میدونستن پسرعموم یه رشته خیلی خوب و با پرستیژ میخوند الانم در امدش ماشالله خیلی بالاست و خونه زندگی عالی داره و وضع مالی عمومم عالیه زن عمو و دخترعموهامم آدمای خوبی هستن همه خیلی خوشحال بودن و اونام اومدن خواستگاری با عزت و احترام که بعد اینکه رفتن خواهرم گفت نه 😑 بعد متوجه شدیم که با یه پسر دیگه در ارتباطه و اونو میخواد پسره فقط از پسر عموم خوشتیپ تر  بود وگرنه اه در بساط نداشت هیچیا نه دانشگاهی نه کاری نه خانواده درست حسابی هیچی بابام که راضی نبود اینقدر خودش رو زد و تهدید به خودکشی کرد که قبول کردن دیگه

جوجه پرستار

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

رابطه مون با عموم اینام بهم خورد چون به هر حال به پسرعموم خیانت شده بود 😑 عمه اینام باهامون سرد شدن خلاصه با پسره ازدواج کرد و شش ماه بیشتر دووم نیاورد و برگشت پسره و خونواده اش دیگه نمیخواستنش پسره سرکار نمیرفت تا این از خونه بره برگشت و درخواست طلاق داده اون موقع طلاق حداقل تو خانواده های ما عادی نشده بود و خیلی سرشکستگی بود مخصوصا با اتفاقات پسرعمو اینام خیلی طعنه میزدن به ما مامانم پیر شد الان حدود پنجاه سالشه ببینیدش فکر میکنید هفتاد سالشه 

جوجه پرستار

تو چرا میخای خودت مجازات کنی....به چ گناهی آخه🥹.

۱۴۰۱/۱/۱۰   امروز صدای قلب کوچولوشو شنیدم. بهترین حس دنیا😍 دعا کنین بمونه برام💚 از سقط متنفرم دیگه نمیخام تجربه ش کنم😢 انشالله خدا برای همه ی اونایی که منتظرنی نی هستن معجزه کنه. آمین💋💚💜💙💛۱۴۰۱/۲/۱۷  امروز رفتم سونوی ان تی....گف نی نی م دخمله😍خدایا ازت ممنونم که هوامو داری💄💅👠👗👸💗۱۴۰۱/۲/۲۲ امروز دکتر گف چون توی فامیلتون مشکل ژنتیک دارین حتما برا نی نی ت ازمایش سلفری بده. هزینه ش خیلی زیاده. فقط خداکنه بچه م سالم باشه😢۱۴۰۱/۳/۷هنوز جواب سلفریم نیومده جون به لبم کرده این آزمایشگاه. 😕اگه به لطف خدا سالم باشه میخام به خانواده همسرم بگم که باردارم. 😐۱۴۰۱/۳/۸امروز جواب آزمایش سلفریم اومد. خداروشکر بچه م سالمه😍😍از خوشحالی به مرز سکته رسیدم😜💃۱۴۰۱/۳/۲۸امروز بدترین روز زندگیمه حس میکنم کیسه آبم پاره شده. نصف شب که شوهرم بیاد میرم زایشگاه براچکاپ.....خدایا دخترمو از تو میخام فقط😭😭۱۴۰۱/۳/۲۹خدایاشکرت مشکلی نبودـ ترشحاتم مال کیستی هست که تو تخمدون چپم رشد کردهـ .بچه م سالمه....عاشقتم خدای خوبم😍😍😘😘1401/6/27امروز 32هفته م رفتم واسه وزن نی نی .دکترگف وزنش کمه 1600.شایدم صد گرم کمتر یک هفته هم کمتر از سن بارداریمه😓🥲کیست توی تخمدانمم خیلی بزرگ شده همش آبه خدا کنه نترکه برام شر درست نکنه🥺🥺وضعیت بچه مم بریچ هست فعلا سزارین پیش رومه😑خدایا امروزم دلم گرفته دخترمو مثل همیشه میسپارم به خدت. 💚التماس دعا مامانای مهربون نی نی سایت💚1401/7/21بلخره نی نی من امروز شش روزه شده. با وزن 1900تو هفته سی و پنجم بارداری دنیا اومد.....متاسفانه مسمومیت حاملگی دچار شدم و با فشار20اورژانسی سزارین شدم‌‌....خیلی خیلی ریزه.یک‌کم هم وزن ازدست داده. خدایا کمکم کن دختر نازمو بسلامت بزرگش کنم و این روزای سخت تموم بشه❤️اینم از خاطرات تلخ و شیرین بارداری من.🌷🌷🌷🌷💚وزن یکماهگی2400🧡وزن دوماهگی3600💙وزن چهارماهگی5100♥️وزن شش ماهگی 6200🩵وزن نه ماهگی 7200🩷وزن یکسالگی۸۵۰۰😍😍۱۴۰۲/۷/۱۵اولین تولدت مبارک عشقم🎉🎉🎉🎉وزن 16ماهگی 9500💚وزن۱۸ماهگی ۱۰🩷وزن دوسالگی 11

برگشت به خونه و گفت میخوام دوباره کنکور بدم همه هم خوشحال شدن کتاب خریدیم کلاس ثبت نام کرد ولی تو همین کلاسا عاشق استاد شده بود 😑  فقط با اون چت میکرد و دوباره افتاد تو این قضایا و با چند نفر دیگه ام همزمان دوست شد و کلا پرونده کنکور دیگه بسته شد بعد گفت میرم ناخن کار میشم دوباره وسیله خریدیم دوره ثبت نام کرد و رفت تو ارایشگاه شاید بدونید محیط ارایشگاه چجوریه اوضاع بدتر شد اون موقع توسط یکی از خانومای ارایشگاه با یه پسره دوست شد پسره گولش زده بود که ارث چند ده میلیاردی دارم اینم پاش رو کرده بود تو یه کفش که من میخوام با این ازدواج کنم اون موقعا هم خیلی قیافه میگرفت و پز میداد که من پولدار میشم ‌ فلان بابام رفته بود تحقیق کرده بود دیده بود به درد نمیخورن پسره کلا قیافش یه جوری بود قبلا دعوا کرده بود خانواده اش خیلی داغون بود ولی خواهرم اصلا به حرف هیچکی گوش نمیداد و فکر میکرد خودش فقط میفهمه با اینم ازدواج کرد 

جوجه پرستار

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792