تقریبا۲۳روزه یه پسرعموم که ۲۴سالش بود و مجردم بود فوت کرده و ازاین بابت همه ضربه روحی بدی دیدیم ولی من تونستم بالاخره با مرگش کنار بیام
امشب هم خواب دیدم همون پسرعموم فوت کرده و ما مراسم داریم و خواهرکوچیکش که دربیداری هم خیلی بی قراره توخوابمم خیلی بی تابی میکنه منم از دور تماشا میکردم
که دیدم سگها بخاطر گریه و زاری هامون به سمتم حمله میکنن و من بدون ترس بهشون سنگ مینداختم و خوشبختانه سنگهااصابت میکردن و دردشون میگرفت دیگه نزدیک نمیشدن
حس خوبی نداشتم،دیگه با زنگگوشیم برا نماز بیدارشدم ولی هنوزم توهمون حس و حالم
کسی میدونه تعبیرش چیه🥺🥺🥺