2777
2789
عنوان

وقتی نتونی ظلم کسی رو فراموش کنی

| مشاهده متن کامل بحث + 164 بازدید | 40 پست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منم شبیه نیستم اما گاهی واقعاً مجازات نکردن غیرممکنه

می‌دونی شاید یه روزی می‌تونستم تلافی کنم ولی الان اونقدر ضعیف الانفس و بی عرضه شدم که دیگه نمیشه

دیگه قوی نیستم 

انتقامم حس میخواد من اصلا بی حس شدم 

مرده متحرکم کردن 

خانواده همسرم باعث ورشکستگی مون شدن خیلی از زندگی عقب انداختنمون

همسرتون چی میگه ؟فهمیده خانواده اش باعث شدن؟


فکرشو بکنین من مستاجرم ویه  ماشین سواری تو این دوره زمونه نداریم شوهرم هرچی داشت واسه خانواده اش بود .شوهرم تک پسر وبچه اوله.قبلا خواهرا ش واسش کادوی روزمردوتولد وعیدی میخریدن

از روزی که تاحدودی  بخاطر اونا ورشکست شده حتی یه زنگ الکی نمیزنن.۸ساله خواهراشو ندیده .ده دقیقه فاصله داریم.ولی بازم جونشو واسه اونا میده.

منو بچه هامو زیر پاش میکنه بخاطر اونا که آدم حسابش نمیکنن


به خدا واگذارشون کردم

همسرتون چی میگه ؟فهمیده خانواده اش باعث شدن؟فکرشو بکنین من مستاجرم ویه ماشین سواری تو این دوره زمون ...

الان همسرتون قهره؟

یا اونها 

اگه خودش قهره پس چرا باز دلش تنگشونه

منم شوهرم قهر کرد باهاشون ۲سال ولی باز خودشونو اومدن چسبوندن من بخاطر سختی های که داریم میکشیم و چیزهایی که ازدست دادیم دارم می‌سوزم 

آخه ما خودمون درست کرده بودیم همه چیو چیزی نداده بودن حسودااا

ولی کارایی کردن که باعث شد خیلی ضرر کنیم 

این قضیه مال ۲۵سال پیشه دایم دوتا بچه کوچیک ۴ساله و۲ساله داشت مادرشون طلاق میده  وبعد دوسال زن میگیره یه زنی که از خودش ۵سال بزرگتره ولی مجرد بوده اول گفت بچه هارو نمیخوام ومادربزرگم گفت من بچه هارو میخوام بزرگشون میکنم مادربزرگم بچه هارو برد باباشون ماهانه خرجی میده ب نامان بزرگشون تا بزرگه کلاس اول رفت تقریبا یکسالی پیش مادربزرگم بودن زن باباهه حامله میشه بهش میگه بچه هات بیار باید بچه هات بیاری اینم خوشحال فکر کرده که این بچه هاش میخواد بچه هاش اورد گفتش دیگه نمیخواد خرجی بدی ب اون پیرزن وای خدا از روزی که اینا برمیگردن پیش باباشون ازار واذیت این زن کافرشروع میشه خدایا کجایی خدایا چرا مثل ساواکیا شکنجشون میداد چاقوی داغ میزاشت رو گاز میزاشت کف پاهاشون ورم میکرد تاول میزد جوراب پاشون میکرد باباشون نبینه گرچه اون بابا که دایی منه هیچ گوهی هم نمیخورد اگه میدید یه روز اونقد کوچیکه روزده بود غش کرده بود همسایه ها پلیس اوردن گفتن ماهرروز تواین خونه صدای شکنجه وجیغ ودادمیشنویم خسته شدیم بچه هارو ببرید یه نفس راحت بکشیم این افریطه هم دایم پر کرد که ببین همسایه ها چقد کثافتن دایی کافرم خداازش نگذره اینم باعربده میره جلو درخونه همسایه ها میگه اگه بچه هام دار بزنم به شماربطی نداره دفعه دیگه دخالت کردین خودتون میدونید بچه ها بااین شکنجه وعذاب فقط سنشون رفت بالا جسمشون خیلی نحیف ولاغر بود پسرای ۱۱ساله مثل بچه های ۶ساله بودن اونا رو مینداخت بیرون میگفت امروز اگه نفری اینقد پول با تره بار اینا نیارید حق ندارید برگردید ایناهم حمالی میکردن ازصبح طلوع تا غروب گاهی هم که کار وپول گیرشون نمیومد دزدی میکردن یا گدایی میکردن چون اگه دست خاای میرفتن شکنجه درانتظارشون بود .روزای بد اینا وقتی بود که بچه این خانم دنیا اومد وشروع کرد ب غذا خوردن وحرف زدن پسر بزرگه غذای اطراف کاسه بچش که ریخته بود وجمع کرده گذاشته دهنش خورده زن باباهه با دوتا دستش دهن پسره رو پاره کرد خدایا کجایی خدایا شاهد باش دلم داره میترکه پسر بزرگه با دهن خونی گلوی خونی اومد پناه اورد خونمون منم داداشام کوچیک بودن بابام رحمت خدارفته فقط مامانم بود نشستیم گریه کردن مامانم دست صورتش شست کلی نفرینشون کرد واسش غذا گذاشت دیدیم درحیاط داره ازجاش کنده میشه تا این باباشه باچاقو تودستش مامانم وگرفت هول داد بهش گفت توغلط میکنی بچم پناه میدی میخوام بکشمش به شما چه بچه رو باطناب بشت کشیدش بردش نمیدونم سردایم چی اورده بود که همراهش بود ذره ای رحم نداشت ب بچه هاش الان ادامش مینویسم اگه هستین بگین تابنویسم

این قضیه مال ۲۵سال پیشه دایم دوتا بچه کوچیک ۴ساله و۲ساله داشت مادرشون طلاق میده وبعد دوسال زن میگیر ...

واای خدایا ... 

این زن چقدر شیطان بوده 

گلم بقیشم بزار 

فقط امیدوارم آخرش خیر باشه 

خدا زنه رو از میون برداشته باشه 

الان همسرتون قهره؟یا اونها اگه خودش قهره پس چرا باز دلش تنگشونهمنم شوهرم قهر کرد باهاشون ۲سال ولی با ...

نه عزیزم همسرم اونقدر احمقه که هیچی حالیش نیست.باهم قهر نیستن فقط چون این دیگه پولی واسه کمک گردن نداره کلا قطع رابطه کردن.حتی شماره تلفن خواهراشو نداره


خونه من ومادرشوهرم  حدود۲ساعت فاصله اس.شوهرم ادرس خونه مامانشو نداره


بعد شوهرم تو شهر مادرشوهرم حداقل هفته ای سه چهارروز میره


۶صبح میره اونجا۱۲شب برمیگرده خونه.بضی مواقع هم تو ماشین می‌خوابه. الان امشب که یخبندان وجاده خرابه



 نتونست بیاد وتوماشین خوابید.حتی مامان وخواهرش یه تعارف الکی نمیزنن



بعد اجازه نمیده یه کلمه از خانواده اش حرف بزنی اونا بهترین آدمای روی زمین هستن ومن وخانواده ام که مثل کوه پشتش بودن دشمنشیم



نفهم تر از شوهرم خودشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792