دیشب با نامزدم رفتیم یه لباس فروشی من لباس گرم میخواستم برای تو خونه بعد موقعی که رفتیم داخل مغازه دوتا لباس جنس موهر خریدم موقعی که داشتیم میومدیم بیرون خانم فروشنده به من گفت لطفا پیج مغازه ما را فالو کن نمونه کار زیاد میزاریم بعد خانم فروشنده یه برگه برداشت که آدرس پیج مغازه رو بنویسه بعد دیدم نامزدم تا این صحنه را دید سریع برگه را از خانم فروشنده گرفت و برگه رو سریع داخل دستش مچاله کرد و داخل سطل اشغال انداخت وای اون خانم از تعجب چشماش گرد شده بود منم از خجالت اومدم از مغازه بیرون گفتم چرا اینجوری کردی ؟ گفت خانمه میخاد آدرس ویجت پیدا کنه بعد یه مشکلی برات درست کنه
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
چیش عجیبه منم یه نامزدی بهم زده دارم چند وقت مونده به بود به تعیین جشن عقد متوجه مشکلی شدم همونجا نامردی بهم زدم با اینکه جشن نامزدی گرفته بودم همه فامیل هم دعوت کرده بودم و حتی خرید عقد میخواستم انجام بدیم و...بعدش با شخص دیگه که الان همسرم آشنا شدم
فعلا که بیمار روانیه تا باهوش... ادم باهوش همچین حرکتی میکنه میگه فلانی ادرس پیجشو میده که بری تو پی ...
عزیزم دائم حس میکنه همه میخان به من و خودش آسیب بزنن مثلا وقتی میریم بیرون یه آب میوه بخوریم یه ماشین کنار ماشین ما پارک میکنه بهش مشکوک میشه و دائم فکرش مشغوله که این چرا کنار ماشین ما پارک کرد
حرفای مارو نمیخوای قبول کنی مشاوره برو حتما... با این ادم فردا زیر یه سقف پشیمون میشی اونموقع با یه ...
من خودم متوجه شدم این آقا مشکل روحی داره ولی چون دوتا پسر دیگه ام که باهاشون تو رابطه بودم برای ازدواج دیدم کمی بدبین هستن حس میکنم همه مردها بدبین هستن
عزیزم دائم حس میکنه همه میخان به من و خودش آسیب بزنن مثلا وقتی میریم بیرون یه آب میوه بخوریم یه ماشی ...
ایشون بیمار پارانوییدی هستن شغلشم باعث شده بدتر شه و روز به روز بدتر میشه یمی از اشناهای ما اینجوری بود اولش کم بود این اخری ها پنجره های خونه رو روزنامه میزد تلفن صحبت نمیکرد میگفت شنود میشه بیرون نمبیرفت اصلا تلویزیون جمع کرده بود طفلک زنو بچش جه عذابی کشیدن پنج سال پیشم خودکشی کرد راحت شدن ولی همه خودکشی نمیکنن ها اینم بعد بیست سال زندگی با زنو بچش اخر خودکشی کرد