خونه داییم شام دعوت بودیم زن داییم دم پخت پخته بود و فسنجون و قرمه سبزی و..چند مدل دسر و... زن اون داییم که جاری زن داییم میشه گفت نمیدونی شوهرت دمخت با سالاد شیرازی دوست داره ،سالادت کو ، داییم پاشد با عصبانیت درشت درشت گوجه و خیار خرد کرد یعنی افتضاح به زنش گفت زن داداشم میدونه من سالاد دوست دارم تو نمیدونی ،بیچاره اون داییم تند تند غذا میخورد به زن این داییم میگفت بخور زن کاکا حرص نخور خیلی خوشمزه شده ،مام که کلا ساکت شده بودیم اصلا در تعجب بودیم کلا ، در مهمانی بعدی دایی هام حال زنداییمو گرفتن که در پایین میگم
نمی دونم چرا داییتو تصور کردم درشت درشت گوجه و خیار خورد می کرده و غر می زده خندم گرفت😄
منم تصورش کردم با رکابی سفید و شوار خطخطی و تند تند سالاد درست میکرد
ولی خدایی کارش بیش از حد بد بود به تو چه سالاد گذاشته سر سفره یا نه به تو چه شوهرش دمپختشو با چی میل میکنه ابنجور زنهارو باید بزاری تو قوطی و سر قوطی رو محکم کنی نتونه بیات بیرون
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
وای خدا امروز همش درس خوندم دپرس بودم اومدم تو سایت چقدر با این تاپیک حرص خوردم بعد تو ذهنم هی جوابای متنوع واسه اون جاری بیشعور درست میکنم و میخندم روحیم عوض شد🤣
نمیدونمچی گیرشون میاد جاری منم مادرشوهرمو دعوت میکرد بعد بهشون میگفت زنگ زدم به فلانی یعنی به من ک ...
اخخخ میگم نکنه جاری من البته این با همه مون این شکلی فقط جلو شوهرش به ما احترام میزاره واگرنه مارو میخورد بخدا حساب کن جاری مو دخترشون دیده تو بازار رفته به شوهرش گفته بشیر چیه دختر زن سعید تو خیابون دارن پول زمین باباتون خرج میکنن اون غیرتی کرد ی دعوایی راه انداخت که خدا میدونه آخرش برگشتن بهش گفتن که معلوم حسابی پر ت کرده ازکجا آب میخوره اینا
من ی مادرم ی زن که تمام دغدغه اش بچه اش امیدوارم هیچ پدرومادری امتحان نشه الهم صل ال محمدوال محمد و عجل فرجهم