2777
2789
عنوان

تو اتاق دخترم قرص پیدا کردم😔😔

| مشاهده متن کامل بحث + 12993 بازدید | 358 پست

ماجرای قرص هارو به باباش نگو فایده ای نداره

رابطه‌ی خوبی که ندارن باهم 


عکس بگیر از قرصا ببر پیش روانشناس ببین چی هستن 

اگر موردی نداره بزار بخوره حداقل آروم باشه 

در زمانهای قدیم من مینگشوی آقام بودم😲😲😲😲
الان نیاز داره، نداره بنظرتون؟

ببین مشکل اینجاست که 




پارسال زیر نظر خودم می رفت روانپزشک 




بعد از یه مدت گفت دوست ندارم تو در جریان باشی 




دیگه فقط پدرش می دونست و در جریان کاراش بود




بعد یه مدت از همسرم پرسیدم که روند درمانش چطوره 




گفت دیگه نمی ره تموم




بعدم همه قرصای باقی مونده و نسخه هارو انداخت دور




امروزم که قرص پیدا کردم به خاطر همین ترسیدم 




چون دیگه نمی رفت پیش دکتر

از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه شدچشم من، خراب دل و دل، خراب چشم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

می رفتیم خودشم قبلاً زیر نظر روانپزشک بود

کار سختی در پیش دارین ولی حل میشه الان سن دخترتون اقتضا می‌کنه همین که هورمونهای تثبیت بشه بهتر باهاشون راهپمیاد فقط صبور باشید و دورادور کاملا مراقبش باشید بهش محبت کنین ناامید نشید

ماجرای قرص هارو به باباش نگو فایده ای ندارهرابطه‌ی خوبی که ندارن باهم عکس بگیر از قرصا ببر پیش روانش ...

سرچ کردم

آرامبخش بودن

با داروی کنترل روان پریشی 

آخه موضوع مهمیه

اگه خودش بعدا بفهمه چی

از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه شدچشم من، خراب دل و دل، خراب چشم

ماجرای قرص هارو به باباش نگو فایده ای ندارهرابطه‌ی خوبی که ندارن باهم عکس بگیر از قرصا ببر پیش روانش ...

یا می ترسم یهو جنون بگیرش همه‌ی رو بخوره با هم 

سابقه دوبار خودکشی داره

از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه شدچشم من، خراب دل و دل، خراب چشم

من کودکیم مادرم عالی بود اما از 10 سالگیم بع شدت سخت گیری می‌کرد به پوشش و رفتار و همه چیز.جوری که منو جلو همه میزد.. من تو 10 سالگی پریود شدم رنج زیادی کشیدم  مثلا اگه میرفتم بیرون بازی  میومد می‌زد تو دهنم جوری که سرم گیج میرفت😢 الان 35 سالمه دارم تعریف میکنم اشکم درمیاد. یبار آنقدر با چوب زد پشت کمرم که سیاه و کبود بودم یه هفته افتادم تب کردم. همینا باعث ش. همسن دختر شما بودم ازش متنفر شدم. جوری که دلم میخواست بمیره. تا اینکه 20 سالگی به خاطر فرار از خونه ازدواج کردم. از روز اول ازدواج دلم براشون سوخت همش سر میزدم کمک میکردم خودشم خوب شد دید من دختر بذی نیستم. اماروزگار باهام یار نبود پ جدا شدم ضربه وحشتناکی بود 4 ماه افسردگی شدید بستری بودم مامانم به یاد تمام کارایی کهباهام کرده بود عذاب وجدان. داشت مخصوصا وقتی گفتم به خاطر تو تن به این ازدواج دادم تو باعث بدبختیم نمیبخشمت. درکل اون دوران گذشت مامانم 4 سال تموم تو خونش برام جبران کرد منم عاشقش شدم بخشیدمش و جونمم براش میدم بالاخره مادره شاید خودش سختی زیاد دیده بوده

یا می ترسم یهو جنون بگیرش همه‌ی رو بخوره با هم سابقه دوبار خودکشی داره


اینترنت معتبر نیست 



برای همین میگم ببر پیش متخصص ببر پیش روانشناس و روانپزشک ببین چجوریه




باباش بفهمه میخواد دوسه تا چیزی بارش کنه بدتر روانش رو به هم بریزه 

فقط می‌خواد انگ دیوونه بودن و اینا بهش بزنه 


اگه بابایی بود که میرفت دوکلمه با این بچه حرف بزنه آرومش کنه خب آدم بهش میگفت 






در زمانهای قدیم من مینگشوی آقام بودم😲😲😲😲
سرچ کردمآرامبخش بودنبا داروی کنترل روان پریشی آخه موضوع مهمیهاگه خودش بعدا بفهمه چی

اگه خودش بفهمه هیچی میگی منم خبر نداشتم بزار ببینم چه دارویی هست بعد باهاش صحبت کنیم

در زمانهای قدیم من مینگشوی آقام بودم😲😲😲😲
کتکش می زدمبهش اهمیت نمی دادمتحقیرش می کردم

هرکسی بود ازتون دور میشد

منم زیاد تحقیر و تمسخر شدم از اول زندگیم تا الان و هیچوقتممم مادرم پشتم درنمیومد و خودشم تحقیرم می‌کرد اینا یاد آدم می‌مونن یا عرض پوزش ولی من همشو از بچگیم یادمه 

بهتره برید پیش مشاور خانم اول اخلاق خودتون کار کنید کاریزماتیک تون و فن بیانکونری رو درست کنید بعد


چند سالته شمادختر من ۱۵ سالشه چجوری نزدیکش بشم؟

بهش بگو اشتباه کردم و مشکلات روحی روانی داشتم 

بهش بگو دیر نیس بگو ازالان نزدیک بشیم بهتر ازاینه که تااخر عمرمون دور بمونیم هنوز راه زیادی در پیش داریم

مادر من باوجود اینکه مادر خوبی بود بازم من تو این سن افسردگی داشتم 

من با استعداد بودم، یعنی هستم ؛بعضی وقت ها به دست هایم نگاه میکنمو فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی بشومیا یک چیز دیگر، ولی دست هایم چه کار کرده اند؟یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند،سیفون کشیده اند، دست هایم را حرام کرده ام، همینطور ذهنم را ...!
اینترنت معتبر نیست برای همین میگم ببر پیش متخصص ببر پیش روانشناس و روانپزشک ببین چجوریهباباش بفهمه م ...

قبلاً خودش راضی بود می رفت

الان به چه بهونه ای ببرمش

با توجه به اینکه نمی ذاره اصلا باهاش حرف بزنم

از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه شدچشم من، خراب دل و دل، خراب چشم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز