تازه من با دختره خوبم باهاش توجمع حرف میزنم شوخی میکنم میگم بیا بریم بیرون ولی اون انگار منو خیلی کوچیک میدونه
بیکاربابا میخواهی سریه جذیان الکی شوهرت زندگیت ازدست بدی وتهمت ناروابهت بزنن بگن مشکل داری روانی هستی خواهرزاده ش هس غرببه که نیس من اگه دایی داشتم همش باهاش بودم دلیل نمیشه که زن زندگیش دوست نداره باتفکرات الکی زندگیت خراب نکن مردا مثل پدرومادرنیستن بگن اشکال نداره کوتاه میان باردهم دیگه میزنه توچشمت
میخام یه کاری کنم فکر کنن دیگه برام مهم نیس به شوهرم چی کنم که بیاد سمت من
شوهر من خیلی خوبه تابه حال نه بی احترامی کرده تو جمع تابه حال یه تو نگفته توجمع به من یعنی جوریه که جاریم با وجود ۳ تا بچه حسودیش میشه به زندگیم
خواهش میکنم کمک کنید استرس واظطراب شدید گرفتم برای شب یلدا من بیماری تشنج دارم استرس برام خوب نیس ولی دست خودم نیس ک
حساسیت نه ، ضعف نشون دادی به خواهرزاده ش . خب دایی خواهرزاده ن مگه چیه؟ قول میدم ادامه بدی در نهایت از چشم شوهرت میفتی اونم بدتر خواهد کرد. شوهر منم یه خواهرزاده ش و خیلی دوست داره شوخی و ... مگه چیه؟
اخه همش فکر میکنم شوهرم اونو برتر از من میدونه که تو جمع براش ادا و اصول میره ولی تو با من نه ولی میایم خونه فرق میکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز