مامانم فوت کرده
من بابام زندگی میکنیم کارای خونه بامنه ولی غذاهامون اکثر مواقع حاضریه
زیاد برنج خورش و...درست نمیکنم یعنی نه وقتشو دارم نه حوصله شو دستپختمم خوب نیس
آبجیمم بچه دومشو دوسه روز فهمیدم بارداره اواخر تیر بچش به دنیا میاد که منم ۶ تیر کنکور دارم
بعد از زایمانشم کاره من تازه شروع میشه
دوسه روزه خونه مااومدن همش استفراغ میکنه من باید واسه همه غذا درست میکردم آبجیمم وباباودامادمونو
دیشب خیلی حالش بد بود رفت بستری شد
من خودم معده هام مشکل داره اسید معده م زیاده چون یه مدت کلا نمیدونستم غذا بخورم ودرست نمیکردم
بعد بیمارستان احتمالا اینجا میاد چون آبجیمم میگف کلا خونمون میریم حالم بد میشه
نمیدونم چکارکنم خیلی فشاررومه متوجه نمیشن کنکور دارم این چن روز نتونستم درست حسابی درس بخونم هرچی هم میگم میگن صبرکن جواب کنکور بیاد میبینیم هی درس درس میکنی
شوهرش میگف مابیایم اینجا که آبجیت معده ش خوب بشه غذا درست کنه
حالا دیشب خواهر زادم خونمون بود شوهرش مرغ سوخاری خرید آورد
نمیدونم چکارکنم
بابام که میگه درس چیه اصلا واسش مهم نیس همش میگه باشین غذا اینجا ترین
یه بزرگترم ندارم باهاشون حرف بزنه
ای کاش ابجیم سال پیش باردارمیشد حداقل امسال امروزم روکنکور بود نه اینکه غذا چی درست کنم خراب نشه