2777
2789
عنوان

برادرم جگرمو سوزند

| مشاهده متن کامل بحث + 1814 بازدید | 91 پست
ولی شما هم بد صحبت میکنیباید صحبت های ایشونم گوش بدیم بعد قضاوت کنیم

و اقعیت رو گفتم همه می دو نن اخلاق زنش چطوره   زنش با همه فامیل یه دور دعوا کرده بی دلیل همه ما رو می شناسن و اونارو هم متأسفانه توجه نمی‌کنن که چقدر منزوی شدن و هیچ کس دوست نداره با هاشون همکلام بشه اونقدر همه رو چزونده

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
به نظرمن اینکه گفتن بخاطر زنش میترسیم دخترشو معرفی کنیم رو زنداداشتون از خودش درآورده شک نکناون صدرص ...

 یه نفر خواسته بچه برادرمو معرفی کنه گفته از مادر دختره می ترسم ( عروسمون ) ولی  برادرم در مورد همسرم گفت  که خواستم دختر منو معرفی کنه یکی گفته وای نه با اون پدرش  برادرم لااقل کمی از لطف های همسرم زمان بیماری پدرم تعریف می کرد تمام زحمت و دوا دکتر پدرم گردن ما خواهرا بود پدرم خونه مابود          همسرم درسته با من مشکل داره ولی بیرون حفظ ظاهر یا هر چی بهتر رفتار می کند تو مردم وجهه خوبی داره  اصلا با مردم غریبه خیلی خوب رفتار می‌کنه

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

ولی شما هم بد صحبت میکنیباید صحبت های ایشونم گوش بدیم بعد قضاوت کنیم

یک روز زنگ زد تمام حرف های نگفته رو برای برادرم توضیح دادم برادرم بعد از هر موضوعی که می گفتم می گفت اونو ولش کن چون محکوم می‌شد موضوع بعدی بازم می گفت اونو ولش کن ده تا موضوع رو براش توضیح دادم همه رو گفت ولش کن گفتم ولش کن چیه حلش کن  هیچ جوابی نداشت بازم قاضی خداست من از خدا می ترسم  مدتها در مورد رفتارم فکر کردم اگه عمدی بوده باشه قطعا در محضر خدا باید پاسخگو باشم     با تمام اهانتای زنش که براش توضیح دادم و میدونم فهمید حق با ماست بازم گفت مثل فلان فامیل تحویلش بگیرید چطور با بقیه با عشق حرف می‌زنید با این هم مثل اونا  ولی  نمیشه  بارها محبت کردیم جوری مارو سوزونده که جای زخمهاش هنوز درد داره  نه تنها ما خواهرا کل فامیل ازش فراری هستن

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
ادم های توخالی مثل طبل تو خالی ان

دقیقا  هیچی برای تعریف نداره فقط یه زبون بی قرار که بدون افسار رهاشده و همه رو یه جوری چزونده از خدا می خوام کمی عقل بهش بده   

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
اون دیگه اخلاقش عوض نمیشه تلاش نکن خودت ازار نده ولش کن و اولویت زندگیت بزار برای خودت

 میدونم   ولی برادرم انتظار داره مثل بقیه باهاش رفتار کنیم هر چه بیشتر تلاش کنیم محبت کنیم بیشتر از ش زده می شیم

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
میدونم ولی برادرم انتظار داره مثل بقیه باهاش رفتار کنیم هر چه بیشتر تلاش کنیم محبت کنیم بیشتر از ش ...

عزیزم این تاپیکت رو‌خوندم بعضی اتفاقات خانواده خودم یادم افتاد. فککنم شما خانوادگی بیش از حد با گذشت صبور و با حیا هستین ‌‌همین باعث سو‌استفاده زن برادرتون شده

از همون دعوای اول که دیدید زن برادرتون بدون دلیل منطقی بحث‌میکنه باید بحال خودش رهاش میکردین ، نه محبت هدیه و‌توجه ، نه حرفی و رفت و‌امدی و وقتی برادرتون میگفت اینو ولش کن به معنای واقعی همتون ولش میکردین 

برادرتون آدم ساده ای هست دیگه افسارش افتاده دست همسرش

الانم دیر نشده ، قیدشو بزنید و از تهدید برادرتون برای قطع رفت ‌‌آمد به مراسم هاتون نترسید ، قبلا همسرش ابروش رو برده مردم هم یکبار حرف میزنن بعد عادت میکنن

تا وقتی از تهدید آدم حسود و بی منطق بترسید مثل برده باهاتون رفتار میشه 

اصلا نترسید وگرنه مدیون احترام ‌شخصیت خودتون میشید

میدونم ولی برادرم انتظار داره مثل بقیه باهاش رفتار کنیم هر چه بیشتر تلاش کنیم محبت کنیم بیشتر از ش ...

معلوم که با محبت خفه اش کردی اعتماد و استقلالش خدشه دارکردی ولش کن خسته اش کردید با محبت دلسوزی هاتون

عزیزم این تاپیکت رو‌خوندم بعضی اتفاقات خانواده خودم یادم افتاد. فککنم شما خانوادگی بیش از حد با گذشت ...

عزیزم چقدر کامل وجامع شرح حال مارو توصيف کردی کاملا درسته  ما به امید درست شدن رفتارای زشت اونو نادیده گرفتیم و دوباره ادامه دادیم  الان که پدرم فوت شدن و یه سری مسائل پیش اومده و ما نشستیم خاطرات تلخ رو تعریف کردن تازه بقیه خواهرام فهمیدیم که با تک تک ماچطور رفتار کرده ما اون زمان از رفتاراشون برای همدیگه حرف نمی زدیم الان که حرف زدیم متوجه شدیم که کوتاه اومدن ما باعث سوء استفاده بیشتر و تازوندن بیشترشون شده    

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
معلوم که با محبت خفه اش کردی اعتماد و استقلالش خدشه دارکردی ولش کن خسته اش کردید با محبت دلسوزی هاتو ...

تنها آدمی که تو عمرم دیدم بی نهایت قدرنشناس  و خیلی خیلی بی تربیت آخرین بار که با من حرف زد همش به من می گفت چرت وپرت نگو به برادرم گفتم حرفای من چرت و پرته ولی حرفای شما درسته ؟ پدرم اجازه داد یه طبقه خونه بسازه قبول نداره پدرم بهش زمین داده اصلا یه تشکر که نکرد هیچ آخرش گفت براتون سرپناه درست کردیم خونه پدرم تقریبا نوبود  اصلا نیاز نبود خونه براش بسازن

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
من فک کردم دعوای الکی بوده و مسئله مهمی نبوده (الان فهمیدیم اينا انتظار داشتن پدرم کل خونه رو به اسم ...

پدرم رو بردم خونمون کم کم برام تعریف کرد که زن برادرم در مورد اینکه نصف خونه رو به اسمشون کنه حرف می زنه و پدرم قبول نمی کنه   ما اونموقع بازم خودمون رو گول زدیم که مسئله مهمی نبوده تا اینکه بعدها زنگ زد که فلان مقدار پول که معادل ۲۵۰ گرم طلا پول بهشون بدیم و هر ماه مبلغی برابر ۸ گرم طلای اونموقع هر چه گفتیم که اگه خونه رو مشارکتی داده بودیم نه تنها این همه هزینه نمی‌کردیم بلکه خونه هم برا پدرم می‌گرفتن  و آواره خونه داماد نمی‌شد  و خونه پدرم از وام و پول پدرم ساخته شد حتی در و چارچوب خونه قدیمی عوض نشد و دوباره استفاده شد یعنی پدرم  تواون شرایط یه وام آورد که واقعاً بهش تحميل شد و تمام پس اندازش هم رفت برای تکمیل خونه و صفر صفر شد    

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
پدرم رو بردم خونمون کم کم برام تعریف کرد که زن برادرم در مورد اینکه نصف خونه رو به اسمشون کنه حرف می ...

یه روز خونه خواهرم دعوت بودیم حرف از ساخت خونه شد و زن برادرم توضیح می‌داد چکار کردن و چقدر خرج کردن هنوز تو ساخت طبقه اول که براپدرم بود بودن منم گفتم که فعلا از آجرها و تیرآهن های قبلی استفاده کردید !!! شروع کرد داد و بیداد کردن که تو میگی شوهرم ( برادرم ) دزده !! ما دزد نیستیم  هر چه قسم خوردم بخدا منظورم این نبود قبول نکرد  همون زمان مبلغی به برادرم قرض داده بودم که ( برابر ۳۰۰ گرم یا بیشتر طلا بود    ) هر چه قسم خوردم منظوری نداشتم باور نکرد آخر ش ترسیدم همسرم متوجه دعوای مابشه گفتم غلط کردم گوه خوردم ( تو عمرم این اولین و آخرین بار بود که این کلمات رو به زبون آوردم) اونم چند بار گفتم  بازم متوجه نشد من برا اینکه خاتمه بده و تمومش کنه حرفا رو زدم  نه اینکه حق با اون باشه

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم

یادمه مادرش مریض بود بچه ۲ ساله رو پیش پدرم می ذاشت و می‌رفت شهر خودشون بیچاره پدرم از بچه نگهداری می‌کرد   برادرم هم سرکار می‌رفت و پدرم با ناتوانی که داشت از شون پذیرایی می کرد یه سال و خورده بیماری مادرش طول کشید بعد از عملش اوردنش خونه برادرم    و ازش پرستاری می کردن  دوباره برگشتن شهر خودشون تابستان بود   منم رفتم خونه پدرم  حالاما از بچه برادرم مواظبت می‌کردیم حال مادر عروسمون بدبود برادرم از ماخواست گمگش کنیم خونش رو تمیز کردیم یعنی هر چی داشت رو آوردیم خونه پدرم شستیم  این زمانیه که هنوز خونه پدرم نکوبیده بودن  یعنی هر چه داشت چون بچه کوچیک بود و تمام خونش نجس شده بود و بو میداد تمام موکت پتو  ..... همه چی     

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
یادمه مادرش مریض بود بچه ۲ ساله رو پیش پدرم می ذاشت و می‌رفت شهر خودشون بیچاره پدرم از بچه نگهداری م ...

 کارای خونه برادرم که تموم شد برادرم گفت آگه فلانی (زنش ) قدر همین یه کار رو بدونه کافیه !!  ا  یعنی سنگ تموم گذاشتیم جوری خونه تمیز شده بود که همه می گفتن چقدر عروسشون تمیزه

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792