خیلی ،خدا نصیب نکنه
یکی از همکلاسیام دوران دبیرستان این صحبت مال چندین سال پیشه با یه مرد متاهل دوست میشن
همسر اقا هم باردار بود ۸ ماهه و دو فرزند دیگه هم داشتن
خلاصه اینام هر روز باهم بودن یه روز دختره رو میندازه ترک موتور میرن خارج شهر تریلی هم یهو میاد روشون جفتشون میمیرن
بیچاره زنش نمیدونست گریه کنه نکنه همش با مشت تو دل خودش میزد میگفت هم خودم بمیرم هم بچم
بله درسته خدا یه بار پرده برمیداره و ادمو رسوا میکنه