2777
2789

عزیزان من ۱۰ماه قبل بر اثر سوختگی متاسفانه بدنم پرا زگوشت اصافی شده.میدونم ۱۰۰درصد خوب نمیشم.اما کسی را دیده این که گوشت اصافی اش را درمان کرده باشه ؟

خدایا 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



جراحی پلاستیک 

مثل اونوقتاهنوزدلم برات لک میزنه                                حسرت نداشتنت پیرشده عینک میزنه                            قابل توجه خانومای باردارکه خونریزی لکه بینی هماتوم وجفت پایین دارن استفاده ازپله وجاروبرقی ممنوع پیاده روی ونزدیکی ممنوع فقط ازتوالت فرنگی استفاده بشه وسعی کنن یبوست نگیرن که توتوالت زوربزنن تمامی دمنوش هاوادویه هابجزنمک ممنوع هلو خرمالووآناناس ممنوع تره جعفری کرفس وپونه ممنوع استراحت مطلق سعی کنن حمام نرن شیاف هم استفاده کنن و تاوقتی دکتراجازه ندادسرخودقطعش نکنن   انقدتوتاپیکاتون نوشتم خسته شدم گفتم اینجابنویسم همتون بخونیدانقدنگران نباشیدونپرسید

درمان گوشت اضافه تزریق کورتون توسط دکتر پوست هست برو مرکز تزریق گوشت اضافه اسم دقیقش نمیدونم چیه تو نت بزن میاره

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️
اره میگه با ترزیق و لیزر اما انجامش نمیده نمیدونم زوده یا جریان چیه

خب پس صبر کنید شاید باید بیشتر بمونه و ممکنه بیشتر شه و قرار‌بشه دوبار عمل کنیو

چون دیدم تو مطب میان برای ترمیم سوختگی،منشی دکتر میگفت سرپایی متراشن گوشت اضافه رو

  چراغ ظلم ظالم تا ابد هرگز نمیسوزد... اگر سوزد...شبی‌سوزد، شبی دیگر نمی‌سوزد.بزنی...نتونه بزنه، می‌زنه...!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792