از خدا ۲٠ و اندی عمر گرفتم ولی ی بارم عاشق یکی نشدم سرنوشت ی کاری کرد یکی از فامیلامونو ک هیجوقت نمیشناختمش ی جایی ببینمش، صحبتم در حد سلام و علیک بود و تمام حتی زیاد روم نمیشد نگاش کنم، ولی خیلی درگیرشم اون اوایل خیلی بیشتر بود طوری ک شبا عکسشو میبوسیدم بعد میخوابیدم اما الان کمتر شده ولی طوریه ک انگار بهش متعهدم به هیشکی نمیتونم فک کنم، احتمال اینکه اون فرد کسیو داشته باشه ۸٠ درصده و این داره بیشتر اذیتم میکنه من عاشق کسیم ک اون عاشق یکی دیگس، نمیدونم قسمت خدا چیبوده اینهمه ادم اینهمه برد دقیقا من باید عاشق اون فرد بشم، حتی نمیدونم چرا عاشقشم