احساس کمبود میکنم
امشب دز مورد مسافرت حرف میزدیم گفت میبرمتون گفتم کییی گفت پدر مادرمم میبرم میدونین از چییی حرصم میگیره پدر و مادرشوهرم وقت جونیی همه جااای ایرانو رفتن برا خودشون الان چرا باید اونارم ببریم؟؟
بخدا خستم کرده شوهرم هرروزم خونه مادرشه
حس بدی دارم بخدا مادر پدر من هیچ جاایی نرفتن ی بارم نگفتم اونارم ببریم چون دو نفری خوش میگذره بهمون
ولی نمیدونم این ترسه چیههه توی شوهرم هست
ک میخواد اونارم ببریم چ لزومی دااره اخه
اصلا حوصلشو ندارم حتی باهاش حرفم نمیزنم خیلیی باهاش سرد شدم چون خانوادش و منو تو یه اولویت میبینه شاید اونارم بیشتر