همه برادرا عین هم نیستن حالا اسی خوبه داداشاش پشتشن ،،،ولی برا من خونمو کردن تو شیشه ،بدتر ازشوهر اسی با من رفتارمیکنن محدودم میکنن اذیت میکنن همه فکرای منحرف میکنن که مثلا یه وقت راه کج نرم ،،هروز میگن کی پیش شوهرت برمیگردی ابرومونو حفظ کنی
اون خانوم حتی با دیدن عکسی ک از خودم گذاشتم باز میگفت دستت شکسته ب من چه صورتت ک ورم نداره و فلان
عکس مال دو سه روز بعد بود
حتی موهامم یه طرف بلند یه طرف کوتاه بود باز حرف خودسو میرد دیگ من ک تعهد ندارم ک بهتون ثابت کنم
مگ به ازای بازدید شما و پست گذاشتن شما برای من پول میریزن ک از خودم در بیارم
تاپیکهامو اگ درس میخوندی میدید گفتم ک میخاستم باردار شم اونم با دیدن رفتارای شوهرم ک بدتر شده پشیمون شدم
وقتی خونم رو کرده بود تو شیشه راه نجاتیم نداشتم مجبور بودم ک بچه هم بیارم براش از طرفی هم فکر کردم حداقل بچم بعد من کسی و داشته باشه دیگ نمیدونم تا چه حد درست بود ولی بلاخره پشبمون شدم
یکی از دوستان من شوهرش بد دل و شکاک بود و همیشه به دوستم تهمت میزد اخرشم دوستم با چاقو ضرب وشتم کرد و همینطور خودش که زنده نمونه ولی شانسی که اوردن سریع فامیل شوهرش رسوندنشون بیمارستان بعد دوستم دیه وطلاقش گرفت شوهرشم زندان افتاد تو رو خدا جونت بردار از این زندگی بیا بیرون
پدرت عین پدره من بز دل و ترسویه . ترس از ابروریزی. و خواهرم عین شما،درگیر یه روانی مونده🥺🥺🥺🥺
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز