از حالت بگو خوبی

سخت و وحشتناک داره میگذره .‌..خودمو از منطقه امنم خارج کردم افتادم تو دریا مشکلات ..اونم تنهایی ..اما همه ی امیدم به پایانشه ..

هعی 😓😓😓سخت میگذره روحیه ندارم فقط میخوام سلامتیم به دست بیارم دیگه هیچ دغدغه ای ندارم دوست دارم برم روی سنگ بخوابم نون خشک بخورم ولی سالم باشم خیلی ناشکری میکردم خدا منو ببخشه

خدا روشکر که هوامون رو داره...این روزها چیدمان آدمای محیط کارم داره تغییر میکنه.سطح فرکانسم داره بالاتر میره.خلاصه که درد داشت اما ارزشش رو داشت.سرش سه روز میگرن شدید داشتم تو یه روز ۴ ژلوفن دوتا کترولاک زدم خوب نشدم اما آخرش بی نهایت زیبا رقم خورد.از خدا خجالت کشیدم.

همه چی تو زندگیم خوبه اما نمیدونم چرا از ته دل اصلا خوشحال نمیشم. همیشه تو خودم حالم بده 

هیچوقت تو عمرم به بدی این روزا نبودم هیچوقت

خیلی سخته خیلی

قربونت

ب سختی

دارم مستقل میشم از خوابگاه به خونه فردا دیگه تموم میشه

امتحان درسا سنگین

امروزم ک از عصر خیلی تنبلی کردم 

ما مردا حتی گریه هم نمیتونیم بکنیم..

انقدر قدم زدم که متر میگرفتم از اینجا تا مرز نیومکزیکو پیاده رفتم و برگشتم🤦🧑‍🦯