2777
2789

امروز با داداشم جایی بودیم وسط یه بحث و موضوع خیلی مهم و هیجانی داداشم یه کاکائو درآورد داد بهم با قهوه م بخورم وسط صحبت کردنام‌ که با کلی شور و هیجان بود یه جور اون کاکائو رو غیب کردم و بلعیدم الان تازه یادم افتاد 🤦‍♀️

انگار تمام این ۳ ماه مقاومتم شکسته شد 🤦‍♀️

این ۳ ماه شیرینی جات و قند نخوردن رفته بود تو رزومم و شده بود جزئی از افتخاراتم 😒

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

این اصن چیز بزرگی نبوده

چون حواست نبوده روزه‌ات قبوله، ادامه بده😁

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792