2777
2789
عنوان

شما بودین ناراحت میشدین

409 بازدید | 36 پست

من و خواهر شوهرم محل کارمون یکیه و نزدیکه در حد ۵ دقیقه پیاده 

ولی اون با من حرف نمیزنه و قهره البته منم قهرم باهاش بعد قبلا به شوهرم میگفتم بیا منو برسون می‌گفت ۵ دقیقه راهه خودت برو چون اون دیرتر می‌ره سر کار شوهرم امروز نمی‌خواست بره سر کار ولی میخواست پاشه منو ببره چون هوا یخورده سرد بود یهو دیدم عجله عجله لباس پوشید و گفت بمون تا برگردم نگو میخواست بره خواعرشو برسونه منم یکم منتظر شدم دیدم برنگشت صبحانه نخورده پاشدم رفتم بین راه داشت برمیگشت منو دید هر چی گفت سوار شو سوار نشدم گفتم برو به اولویت هات برس خیلی ناراحت شدم چون خواهرش بیخودی با من قهره ولی این با ماشینی که نصف پولش مال منه می‌ره اونو میرسونه بیشتر هم ازین ناراحت شدم که قبلا به من می‌گفت خودت برو ۵ دقیقه راهه ولی هول شد رفت خواهرشو برسونه 

آخرش بزور سوار شدم بعدشم رفتم سر کار هر چقدر زنگ زد گفت برات صبحانه بیارم قبول نکردم گفتم برا خواهرت ببر 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شما با خواهرش قهری اونم نباید محل بده؟.مثلا شوهرت با خواهرت قهر کنه میگه حق ندارد بیاد خونه من.خیلی ...

چه ربطی داره میگم ۵ دقیقه راه بود خب خودش می‌رفت  این کلا بیدارشده بود منو برسونه یهووو مثل جن زده ها ازخونه زد بیرون چون دید خواهرش داره پیاده می‌ره حالا قبلا به من می‌گفت ۵ دقیقه راهه خودت برو 

خیر آخرین بارش نیست دفعه دیگه هر کاری خواست واسه خواهرش بکنه یواشکی می‌کنه که نفهمی

همین که اونقدر ترسید قسم میخورد می‌گفت نرفتم اونو برسونم رفتم برات نون گرم بخرم صبحانه بخوری کافیه ،😌

اره خب باید اولویت اولش شما میبودید.بعدم اگه خواهرش ازش خواسته خودش میرفت اونم میرسوندبعدش.

خواهرش داشت می‌رفت این نمیدونست من دارم از پنجره میبینم بدو بدو رفت دنبالش گفت وایسا بعد قرآن و قسم میخورد می‌گفت نرفتم اونو برسونم رفتم نون بخرم 😑😑😑

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز