چند روز قبل مهمون بودیم خونه بابام و ما دیرتر رفتیم بابام وباجناق هاش گفتن بیا اینجا بشین این نرفته بعد گیر داده به پسر خواهرم که چرا اون نگفت بیا جای من بشین. وداداشم هم گفته زود سوپو بکش ببرم اینم ناراحت شده که چرا اینجوری گفت. حالا هم میگه من دیگه خونه خواهرت و برادرت نمیرم تو خودت میدونی خیلی ناراحتم خیلی میگه هرکی رو هم واسطه کنی قبول نمیکنم شما باشین چیکار میکنین؟؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اره از اولم از اونا خوشش نمی اومد شما بودین چیکار میکردین
شرایط سختیه حتما باید ادم تو موقعیتش باشه تا تصمیم بگیره من که اخلاقیات شوهر شما رو نمیدونم ولی احتمالا مغرور و از خود راضیه از اونهایی که هر دستتو تا ارنج تو عسل کنی گاز میگیره
دو حالت داره یا با زبون خوش خرش کنی که خب فرسایشی هست و اعصاب برای خودت نمیمونه دو بزاریش به حال خودش و خودت تنها بری بزار ببینم همه اعضای خانوادت هم از این اخلاق شوهرت خبر دارن نه
ااواول میگفت من خونه بابات اگه مهمونی جمع باشه نمیام دیشب بحثمون شد دیگه بدتر. شد گفت نه من میرم نه اونا بیان. کیگه چرا طرف اونارو میگیری یا منو انتخاب کن یا شپهر خواهرت رو