خب عب نداره مردی که اهل خانواده باشه قابل اعتمادتره.
بیا به نظرم بدون بحث بدون دعوا یه برنامه بچین که رفتنت کنسل بشه ولی از سمت شما نباشه ،نمیدونم مثلا بابات نیاد دنبالت یا مثلا مامانت گفته نیاز نیست بیای یا حالت بدبشه الکی میدونی چی میگم؟
دقیقا من نباید منت کنم که آقا برام تولد بگیر . این کار شوهر آدم . من یه سال خونوادم اومدن تولدم این آقا خیلی ناراحت شد که ما میخواستم عاشقانه تولد بگیرم میخواستم شام ببرمت بیرون خونوادت اومدن خراب کردن . خب الان تلافی کنه بیاد برام تولد بگیره. من که بهش گفتم دوس ندارم برم با چه زبونی میگفتم
میدونم چی میگی ولی اگه بگم بابام نیومد میگه دیدی تو میخواستی بری اونا نیومدن دنبالت کلی وسیله جمع کردم با خودم برم. همش توی سکوت جمع کروم دیروز بهم گفت برو گفتم نه بمونیم با هم تولد بگیرم. بعد گفتم همش نگو همش سوال نپرس نمیخوام برم گفتم اگه باز سوال بپرسی بدون هیج حرفی میرم. گفت باشه غلط کروم دیگه نمیگم. من اصلا حرفی نزده بودم رفتم باشگاه اومدم دیدم وسیله هاش جمع کرده دیگه تا الان سکوت کروم. حتی شام بیرون رفتیم باز حرفی باهاش نزدم
من بیشتر از این ناراحتم که تمام مناسب های روز مادر روز پدر تولد پدر مادرش یا خواهرزاده هاش یا حتی خودش خیلی براش مهم ولی به من که رسید اینکار کرد بهم میگه تو برو خونه مامانت . بعد میگه تو خودت میخوایی بری . من چجوری باید بگم من دلم میخواست بمونم من حتی به مامانم برگشتم گفتم مامان نمیتونم بیام اون روز تولدم. جلو شوهرم گفتم بعد این همش میگه برو برو.
مامانم میگه اینجور حرفا رو ولش کن تولد چیه دخترم اینارو موضوع بحث توی زندگی نذار. ولی من میگم آخه چطور برا خودش مهمه خواهرزاده هاش مهم هستن مادرش مهمه پدرش مهمه اونا باید تولد بگیرن و همسر من باید به اونا حتما زنگ بزنه یا تولدشون بره ولی من بی ارزشم اینجا
پارسال تولد جاریم بود شوهرش میخواسته یه شاخه گل بخره براش شوهر من گفته نه یه شاخه کمه تو باید یه سبد گل بگیری براش اینجوری بیشتر خوشحال میشه بعد جاریم عکس اون سبد گل استوری کرده بود دیدم تازه شوهرم با چه آب و تابی برام تعریف میکرد این قضیه رو حالا برا خوشحال من نمیتونه از اینکارا کنه من باید بگم نه نمیرم خونه مامانم توروخدا برام تولد بگیر توروخدا گل بخر
