اینم بگم ک کلن باکسی رفت امدندارم خونواده خودمم توهمسن خیابونن ولی اصلننن نمیان فوقش ماهی یباربتونم دوساعت برم😪
مهمون ناخوندم ک چن وق یباریه ساعتی میومد مجبورمیشدم فرشاروبدم قالیشویی 😔
حالاشوهرم ازپ دلخوره ک چن ساله خونوادشو ندیده منم میگم برو خودت ببینشون ولی ایجانیار
من بیماری وسواس دارم و دارم کم کم خودودرمون میکنم ولی واقن نمتونم بزارم بیان یه هفتع بمونن و وسط خوددرمانیم بهمم بریزن🥲
ماهمدانیم اونا شهردیگه اگ بیان میمونن
منم وسواس دارم عزیزم
ولی رفت و امد نکردن من بخاطر اخلاق بدشونه
خدایا همچین عروسی نه سر راه من قرار بده نه سر راه مامانم
چه زمونه ای شده 😭😭
یاخودتو درمان کن یا جداشو زندکی اینجوری سخته
خدایی قضاوت بیخود نکنین اول اینک دست خودم نیس بعدشم چرااونا شوهرمودعوت نمکنن خونه خودشون قبلنا ایل و تیارمیریختن اینجا بااینک می دوستن من حساسم بچه ها و نوه هاشونم ول میکزدن میریدن همه جا ولی ییارم مارودعوت نکردن
ان شاءالله حال و روزت خوب میشه .من دوستم وسواس داشت یه قسمت خونه رو روفرشی انداخته بود مهموناش اونجا مینشستن. دست خودش نبود که منم درک میکردم
حتما حتما خودتون رو درمان کنین...تالذته زندگی رو بچشین...من یه زن داداش دارم وسواس داره ۱۵ ساله ازدواج کرده من یکبار با مامان وبابام و خواهرم رفتیم خونشون .داداشم خیلی دوس داره رفت و آمد کنیم ولی جرات نمیکنه بگه بیاین خونمون چون خانمش ناراحت میشه ودعوا درست میکنه ماهم به دا داشم گفتیم اشکال نداره همینکه بدونیم خوب هستین کافیه...ولی دوس دارم به زن داداشم بگم عزیزه من حالا میتونی باخانواده همسرت قطع رابطه کنی و اجازه ندی کسی خونتون بیاد بعدا که پسرو دخترت موقعه ازدواجشون شد چی...اونموقع چطور میتونی پای دخترو پسرت و خانوا هاشونا از زندگیت ببری....ما درک میکنیم و بخاطره آرامشه داداشمونه رفت وآمد نمیکنیم...آیا بعدها عروس و دادمادت هم با این موضوع کنار میان؟
