دخترمن هشت سالشه هشت ماهه کلاس زبان میره کانون.
خب کانون زبان مشقهاش زیاده
تابستون مشکلی نبود الان درسهاش هست کلاس حفظ قرانم میره
خب خسته میشه
مشق مدرسه رو که براش جا افتاده وظیفه ست
قران هم علاقه داره و زیاد غرنمیزنه
ام امان از زبان
خون به جگرمیشم
ولی درسش خوبه ها یعنی معلمش راضی بود ازش رفتیم حلسه اولیا گفت ازدخترت راضیم همکلاساش همه چندسال بزرگترن ولی دخترت چیزی که ازش میخوام انجام میده
من درکت میکنم دلت میخواد پسرت خودجوش باشه و از حرفش دلت شکسته ولی این راهش نیست
تازه پسره و پسرا خیلی سختتره بزرگ کردنشون من دخترم که ازهمه نظر ازش راضیم و درساش عالی و همه چی خوب انقدر اذیت میکنه توی زبان .خب سخته براش بیگانه ست باهاش
باهم انیمیشنهای کوتاه زبان اصلی ببینید خودت باهاش کارکن کنارش بشین من همش کنار دخترمم تا کارکنه