2777
2789
عنوان

باردارم شبای که شوهرم نیس میام خونه داداشم امروز بچش گفت

| مشاهده متن کامل بحث + 2527 بازدید | 80 پست
نه والا قبل بارداری همش تنها میخابیدمولی حس کردم که اونا راحت نیستن😔

یعنی چن سال دیگه   مطمین باش میگی چه حوصله ای داشتم من   میرفتم خونه داداش  و زن داداش   خوب میموندم خونه  کارای خونم میکروم   روانشناسی تربیت و رفتار با کودک گوش میدادم و خیلی سرگرمی خایی که  ادم توی خونه دیگران واقعا نمیتونه

صدتا دلیل مثلا یکیش وقتی بچه بیاد شلوغ میشه دورت دیگه نمیتونی تنهایی هرچی میخوای تاظهر بخوابی تااخر ...

اره خودمم واقعا حس میکنم اضافیم وقتی این حرف رو زد 

دیگه احتمالا نیام

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



به نظرت تنها بخابم عادت میکنم ؟

معلومه ببین من تجربه تو داشتم التماس میکردن برم خوتشون ولی الان مثل سگ پشیمونم 

فوقش بیدار باش ناهرفردات بپز اینستابرو فیلم ببین شوهرت اومد باهم بخوابید تاعصر حال میده تجربه کن

به نظرت تنها بخابم عادت میکنم ؟

اونجور تو کامنتا خوندم فک کنم قبلنم تنها خابیدی 

چیزی تغیر نکرده الانم البته اگه بارداری خاصی نداری و استراحت مطلق نیسی 

اگه فقط از خابیدن میترسی اصلا نخاب کارای خونتو نگه دار شب انجام بده تا نزدیکای صبح ، اون موقع ادم دیگه از چیزی نمیترسه بعد میتونی راحت بخابی شوهرتم ک بیاد راحت تا ظهر باهم میخابین زمستونه خاب صبحم خیلی حال میده 

من الان نمیترسما ولی همین کارو میکنم وقتی شوهرم شیفت شبه میدونم صبح بیاد تا طهر خابه منم تا ساعت سه چار صبح کارامو میکنم ناهارمو میذارم میخابم بعد شوهرمم بیاد کنارهم پا ب پای هم تا ظهر میخابیم ناهارمم ک امادست

مادرشوهر منم دوران عقد همش منو میکشوند خونشون هی میگف بیا دلمون تنگ میشه منو طولانی نگه میداشت خودش ...

وای عین مادرشوهر من 

وقتی نمیرفتم اخم میکرد که نمیای وقتی میرفتم پشت سرم میگفت همش اینجاست

حتی میگفت ناهارش افتاد گردن من

این جمله رو به عینه شنیدم 

وای عین مادرشوهر من وقتی نمیرفتم اخم میکرد که نمیای وقتی میرفتم پشت سرم میگفت همش اینجاستحتی میگفت ن ...

دقیقا یبار پدرشوهرم مریض شد ب من گف اینقد ک تو میای اینجا واست غذا درست میکنم ازز بوی روغن مریض شده اگه تو نباشی ما نون پنیر میخوریم 

همون شد ک دیگه هیچوقت هیچوقت نرفتم خونشون مگر این ک دورهمی همشون باشن منم برم 

شوهر من بچه اخر بود تنها بودن التماس میکرد برم هم کاراشو میکردم هم کنارش بودم تنها نباشه اخرم پشتم و هم تو روم گفت ک کل دوران عقد خرجشو انداخته گردن ما همش اینجا بوده 

بعدش اینقد از خودم ناراحت شدم میگم احمق بودم خب اون گفت بیا منه خر چرا رفتم... اینم مث مادر شوهر شما گاهی نمیرفتم ناراحت میشد قهر میکرد

وای عین مادرشوهر من وقتی نمیرفتم اخم میکرد که نمیای وقتی میرفتم پشت سرم میگفت همش اینجاستحتی میگفت ن ...

دقیقا یبار پدرشوهرم مریض شد ب من گف اینقد ک تو میای اینجا واست غذا درست میکنم ازز بوی روغن مریض شده اگه تو نباشی ما نون پنیر میخوریم 

همون شد ک دیگه هیچوقت هیچوقت نرفتم خونشون مگر این ک دورهمی همشون باشن منم برم 

شوهر من بچه اخر بود تنها بودن التماس میکرد برم هم کاراشو میکردم هم کنارش بودم تنها نباشه اخرم پشتم و هم تو روم گفت ک کل دوران عقد خرجشو انداخته گردن ما همش اینجا بوده 

بعدش اینقد از خودم ناراحت شدم میگم احمق بودم خب اون گفت بیا منه خر چرا رفتم... اینم مث مادر شوهر شما گاهی نمیرفتم ناراحت میشد قهر میکرد

گاهی دعوتشون کن بیان خونه ت بخوابن صبونه بهشون بده که منتی سرت نباشه

 زنی را می شناسم من که شعرش بوی غم دارد ولی می خندد و گويد که دنيا پيچ و خم داردزنی با تار تنهايی لباس تور می بافد زنی در کنج تاريکی نماز نور می خواند
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز