الان ۱۰ روزه ک قهریم
هیچوقت انقدر طولانی نشده بود
الان دو روزه هی کارایی میکنه ک آشتی کنیم
یهو میام نرم بشم ک باهاش آشتی کنم یاد حرفش می افتم میکشم عقب
خودشم اهل معذرت خواهی نیست
فقط میره برام چیزی میخره و از این کارا...
دعوامون شد
سر اینکه من بعد زایمان ب دلیل افسردگی و حال بعد دائم بهش گیر میدادم
حتی تو فیلم میگفتم از اون زنه خوشت اومده؟
چرا اون زنه رو نگاه کردی؟
تو هیزی
بهت شک دارم
تو خیانت کاری
با اینکه اصلا اصلا اینکاره نیست ولی من با اینکه میدونم همش دلم میخواست بهش گیر بدم حال بدم اینجوری خالی میشد
انگار میگفتم ک هی تضادشو بشنوم و آروم بشم
کسایی ک افسردگی بعد زایمان داشتن میفهمن حالمو
ولی شوهرم بدون هیچ درکی
بعد چند روز آخر عصبانی شد و گفت آره من دوست دختر دارم باهاشم میخوابم راحت شدی؟
از تو هم خوشگل تره ی تارموشم ب تو نمیدم
بعد ی جنگ مفصل کردیم و رفتیم تو قهر
مطمئنم دروغ گفت
ولی همین میخوام آشتی کنم یاد حرفش می افتم ازش دوری میکنم