رفتم بیرون،میخواسم برا شوهرم لباس بخرم بعد یه فروشگاه مردونه بود خجالت میکشیدم برم توش
یه پسره جوون هم حدودا ۲۵ ساله بود
خلاصه رفتم مغازه رو ب رویی(فروشنده رو می شناختم).
بهش گفتم من روم نمیشه برم مغازه رو ب رویی،تو میای باهم بریم
گف نمیتونم مغازع رو ول کنم بیام
ب من گف یه دیقه صبر کن الان بهش میگم خودش بره بیرون،تو بری معازه لباساشو ببینی
رف در مغازشو باز کرد یهو داد زد محممممدددد😐
این خانمه مبخواد بیاد مغازت خجالت مبکشه
حالا قیافه من😶😥🤐😓
طرف یجو بهم نگاه کرد من مردمو زنده شدم
بنی میخاسم اب شم برم زیر زمین وقتی اینجوری گف😥😥