خانومایی که درس وکالت خوندن یه لحظه

سلام،ما تو یه ساختمون چهار طبقه زندگی میکنیم که طبقه ی همکف همسایمون که مستاجرن میشینه وطبقه ی اول هم ماکه صاحبخونه هستیم،طبقه ی همکف  بجزواحد همکف یه حالت پارکینگ یا انباری داره که خرابست یعنی پراز اشغال وسنگ موزاییک شکسته وغیره،هنوز زمینش نه موزاییک شده نه سرامیک،یه دیوار شکسته به سمت راه پله داره که نمای پله هارم خیلی خراب کرده ویه در به کوچه که جلوش یه سنگ پلمپ بزرگ گذاشتن بخاطر پرداخت نکردن عوارض وبدهی که مربوط به صاحبخونه ی همکف هست.

ما دوهفته پیش حموم نم زده بود یه کوچولو به پایین و بنایی کردیم ودرستش کردیم وهمسایه پایینی زنگ زد گفت دستشوییتونم درست کنین که باز بعدا نم نزنه ،ماهم گفتیم باشه ،کم کم مصالح میخریم و اونجارم درست میکنیم...خلاصه کم کم دوکیسه شن و یک کیسه سیمان خریدیم گذاشتیم پایین تو همون انباری یا پارکینگ خرابه .

همسایه ی همکف چهار روز پیش زنگید گفت دستگاه دریل تو لازم دارم ،شوهرمم بهش گفت دادم دست دوستم الان نیس(همیشه از ما میگیره شاید توهمین یکسال دفعه ششم یا هفتم بود).

بعد یه ساعت بعد شوهرمن رفته بود پایین دیده بودش بهش گفته بود بیا این کیسه هاتو از اینجا بردار ،شوهرمم بهش گفت باشه چند روز دیگه بنایی دارم باز برمیدارم،همسایه گفته بود یعنی نمی خوای الان برداری ،شوهرمم گفته بود نه ،سرت به زندگی خودت باشه،(چون همیشه به همسایه ها گیر می ده وحرفای نیش دار میزنه،مثلا به شوهرم گفته بود تو چرا یه روز خونت  اهنگ گوش میدی ،باز یه روز روضه میگیری )بعد شوهرم که بهش گفته سرت به زندگی خودت باشه ،اومد بالا و نشستیم به صبحانه خوردن ،دیدیم یه دفعه یه چیزی خیلی با شدت وباصدای بلند به در کوبیده شد ،دروباز کردیم دیدیم همسایه کیسه شن رو کوبیده به در ورفته پایین،دونفر از دوستاشم اورده دم در ،شوهرم که رفت پایین  دم در شوهرمو گرفت وگلوشو فشار داد وبهش یه فحش خیلی بد داده بود( ک...ث...ک...ش)شوهرمم هیچ عکس العملی نشون نداد اومد بالا،پس فرداش که شنبه بود شکایت کردیم وبرای سه شنبه وقت دادگاه داریم.

من باشوهرم خیلی صحبت کردم که منصرف بشه ،ولی میگه نه،من آبرومو به راحتی بدست نیاوردم که یه ادم روانی به این راحتی بیاد توکوچه جلوهمسایه ها ببره.

خلاصه میترسم ،بنظرتون اخرش چی میشه؟

اهان ممنون 

همون دوستاشو که اورده بود شوهرم تو نامه عریضه اسمشو نوشته بود  که اونم بیاد دادگاه

شوهرمم دنبال این نیس که بفرستش بازداشتگاه یا براش سابقه بشه، فقط میخواد بهش بفهمونه که دیگه قلدری نکنه تو ساختمون

مگه تو دادگاه نباید چیزی رو که دیده و شنیده راستشو بگه  

اگه به هیچ جا نمیرسه ،و اون اقا مقصر شناخته نمیشه اخرش که این شکایت به چه دردی میخوره؟

 اگه دوستش شهادت نده ،اون اقا میتونه باز شکایت کنه از شوهرم  بگه این اقا بی دلیل از من  شکایت کرده؟