با یه اقایی پارسال اشنا شدم حدود ۴۰ سالشه گفتم دیگه کافیه شناخت یکسال شد بیا ازدواج کنیم... گفت چرا عجله داری گفتم ۳۵ سالمه تو هم ۴۰ سالته دیگه کی ازدواج کنیم کی بچه بیاریم گفت تو نگران خودت باش من تا هفتاد هم بچه دار میشم و نمیخوام عجله کنم
بعد گفت تو چرا انقدر عجله میکنی
......
چند ماه کات بودیم خودش دوباره برگشت بهم پیام داد که منو ببینه قبول کردم گفتم اوکی برم حرف بزنم شاید ازدواج کردیم چون از اول به همین هدف آشنا شده بودیم الان داره میگه بچه بیاریم بدبخت میشه تو این گرونی