راه چاره ای نیست
اومدم محلش ندم و کار خودم بکنم
دیدم زندگیم داره به فنا میره به حدی شد که دست روم بلند کرد
والا من طلاق میگرفتم داداشم یا فامیل منا می بردن پیش خودشون؟؟؟
دخترم را ازم میگرفت کسی می تونست کاری واسم بکنه؟؟؟
نه تنها کسی که بدبخت میشد خودم بودم
پس تغییر کردم کم کم یاد گرفتم خانواده من همسرم و دخترم هستن و قراره با اونا تا آخر عمر زندگی کنم پس به نفعمه واسه خاطر دیگران زندگی و آرامشم را بهم نریزم
در عین حال که خیلی شاد بودم درکنار خانواده و برادرام...
ولی اشتباه خودم و برادرم وضعم را اینجوری کرد