من دو سال پیش باهمکارم آشنا شدم هدفمونم ازدواج بود من همون اول گفتم.بعد فهمیدم دوست دخترای زیادی داشت و آخریش دانشجوش بود که3سال باهم بودن و ارتباطشون عمیق بوددختره میرفت خونشون و سرکارش جلوهمه روبوسی میکردن وخونواده هاشون میدونستن.تا این حد اوپن مایند.دختره دوستِ دوستم میشد.این دختر باهمه دوست بود.حتی همکلاسیاش که بعدا همکارم شدن میگفتن آره این باهاش بودیم و فلان.یه بارم گفتن تو کتابخونه دانشگاه با یکی بوده من اونموقع نمیشناختمش.آخرش پدر دختره راضی نشده برسن و کات کردن.من وقتی با پسره آشناشدم فهمیدم مشکلات داره و کمک مالی میکردم.ازحقوقم. حالاخونواده م نمیدونستن من باهاش آشناشدم و بماند که داداشم تهمت زد بعدا وگوشیمو هک کرد و حتی منو زد گفت کلا با پسر نباید حرف بزنی چه همکار چه غیر اون. منم27سالمه و میدونم درست و غلط چیه
خب
جالب شد خب
با ۲۷ سال برادرت روت دست بلند کرد؟ عزیزم دهنش رو پاره کن به اون چه
من بار اولم بود داشتم وابسته میشدم. واقعا دوسش داشتم دروغ چرا. هرچی قشنگ میدیدم براش میگرفتم اونم هرموقع پول نیاز داشت میومد میگفت ولی یادمه یه بار گفت اون عشقمه و نمیتونم فراموشش کنم اون اینجوره تو خوشکلیا ولی اون موهاش بهتره فلان ویژگیش بهتره درحالیکه اون مدام آرایش داشت و همش ژل و بوتاکس و...
گفتی بلایک
زدت؟ من جات بودم داداشمو جر میدادم.
بعد من و پسره که همکارمه همینطور چت و تماس داشتیم فقط.یعنی تحت هیچ عنوان باش بیرون نرفتم مخصوصا بااین خونواده ای که من دارم. خلاصه یه روز یه همکار پیام منو میینه رو گوشی پسره و میره به دختره میگه که من باهاش در ارتباطم.
خلاصه منو دختره قبلش باهم حرف میزدیم یهو گفت تو با فلانی هستی؟ از کجا میدونی باش بودم و اینا و من شنیدم بش پیام میدی گفتم من بش کمک کردم گفت تو خنگی منم کمک کردم فلان فلان
هستین ادامشو بگممممم؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز