✨✨عزیزانِ ما که فوت شده اند و به آغوشِ خدای مهربون رفتن، در واقع به خونه اصلی برگشتن،
همونجایی که ما قبل از اومدن به این دنیا در اونجا ساکن بودیم.
مرگ نقطه ی مقابلِ زندگی نیست،
بلکه نقطه ی مقابلِ تولده، ما قبل از تولد ، وجود داشتیم و بعد از مرگ هم وجود خواهیم داشت، چون ما پاره ای از روحِ خدای مهربون هستیم و خدای مهربون فناناپذیر و نامیرا هست، پس ما هم در جوهره و روحمون، فناناپذیر هستیم.
عزیزانِ ما فقط چند ایستگاه زودتر (والبته در درست ترین زمانِ خودش) از قطارِ این دنیای مادی پیاده شدن
و ما هم در نهايت به اونها ملحق میشیم،
پس این دوری و فاصله ی ظاهری، موقتی هست
و بالاخره روزی در زیباترین و نورانی ترین و معنوی ترین زمان و مکان، دیدارمون با عزیزانمون که به استقبال ما اومدن تازه میشه.
پس چه بهتره در این مدت به جای شیون و زاری و تحمیلِ افسردگی و غم به روح و روانِ خودمون و اطرافیانمون، با عبور از سوگ،
به زندگیِ عادی برگردیم
و به جای سوگواریِ بی فایده، با دادن خیرات و خواندن فاتحه و نماز و قرآن نور و برکتش رو به روحِ عزیزانمون هدیه بدیم ( حتی صواب دادن آب به یک گل یا حیوان تشنه)
ارتعاشِ روحیِ خودمون رو هم بالا ببریم✨✨✨
🌿🏵️🌿برای اینکه به طورِ ملموس متوجه بشیم که با روحِ عزیزانمون با سوگواریِ بیش از حد چه می کنیم
یه مثال میزنم 🌿🏵️🌿
فکر کنید اون عزیز، فوت نشده و زنده و سالم و خوشبخت به یک کشورِ اروپاییِ خوش آب و هوا و با امنیت و رفاهِ کامل مهاجرت کرده،
درسته که جای خالیش و خاطراتش مارو آزار میده ولی او داره شاد و خوشبخت زندگی میکنه.
حالا ما هر روز و گاها روزی چند مرتبه طی تماسهای مختلف با او اظهارِ دلتنگی و گریه و ناراحتی بکنیم
و مدام از دوریِ او گلایه بکنیم
و مدام از غمِ جدایی با او صحبت کنیم،
آیا با این وجود، عزیزِ ما می تونه به زندگیِ شاد و شیرینِ خودش ادامه بده؟
آیا ما زندگی او رو مختل نمی کنیم؟
آیا بیقراری و ناراحتی ما به سودِ او هست، یا به ضررِ او؟
بهتر نیست که به جای گریه و بیقراری، ما هم به زندگیِ شاد و شیرینِ خودمون ادامه بدیم
و تصاویر و فیلم های لحظاتِ خوشمون رو برای او هم ارسال کنیم تا با دیدنش لبریز از شادی و شعف بشه؟
یا حتی هدایا و سوغاتی و تحفه هایی( خیرات) از اینجا، برایش ارسال کنیم تا بدونه که همیشه به یادش هستیم