بدترین دعوا و آشتی

به نام خدا 

مادرشوهر منو از خونه ش بیرون کرد تو عقد 

الان شیش ماهه. 

همچنان قهریم 

باخونواده شوهرم قصه ش درازه ۲سالی قهر بودیو

مادرشوهرم واسطه فرستاد

سر اینکه از وقتی شما دو تا عروسا اومدید.  پسرام دیگه مثل قبل به مادرشوون محبت نمیکنن. 

شما عروسا به  پسرای من بی توجهی به والدین رو یاد  دادید. 

منم جوابشو دادم  و گفتم کافر همه را به کیش خود پندارد. 

دیگه بحث بالا گرفت گفت مشو از خونه م برو بیرون. 

حتی نذاشت لباس بیرون بپوشم. 

با همون لباس تو خونه رفتم بیرون و مانتو شلوارمو از پنجره انداخت تو کوچه. 

شوهرمم با مادرش قطع ارتباط کرد.  اول که یه ماه تو ماشین میخوابید تا خونه اجاره کنیم ـ

بعدشم خونه اجاره کردیم. 

مادرشوهره نه به پسرش گفت مردی یا زنده.  ولی بعد از سه چهار ماه به پسرش اس ام اس داد و ابراز پشیمونی کرد.  شوهرمم براش شرط و شروط گذاشت واسه اشتی. مادره زبونی قبول کرد ولی هنوز انجام نداده تا پسرش واقعی آشتی کنه 

نه

نمیدونم واقعا. 

اولش خیلی دوسش داشتم و دلم براش میسوخت چون مادرشوهرم تو بچگی یتیم بوده ومادرش زود میمیره باباشم ولش میکنه خاله ش بزرگش میکنه. 

البته خدا براش تو ازدواج جبران کرد. پدرشوهرم خیلییی پولداره و کل زندگیشو به نام مادرشوهرم کرده. خیلی هم مهربونه و هر چی مادرشوهرم بگه پدرشوهرم براش انجام میده. 

خانواده ی پدرشوهرمم ظاهرا خیلی مهربونن حالا باطن رو نمیدونم ولی مادرشوهرم باهاشون قطع رابطه ست. 

شوهر من و برادرشوهرمم خیلی به مامانشون محبت میکنن ولی مثلا قبلا اگه هر هفته مامانشونو میبردن دور دور یا براش هدیه میخریدن بعد از ازدواج دیگه دو ماه یه بار یا ماهی یه بار شده بود و دیگه بیشتر اینکارا رو برا زنشون میکردن.

حس میکنم همه رفتاراش و توجه طلبیه زیادش ریشه در مشکلات کودکی داره 

من هیچوقت قصد نکردم با کسی اگه دیدم حضور طرف مضره کلا حذفش کردم

با خانواده هم نهایت یه ساعت بعدش مث اسکلا لبخند به لب بودم

با جاریم 

دو سال 

هنوزم قطع رابطه ام

چرا تو ماشین چرا نبردیش خونه خودتون بخوابه اخه

باشوهرم بود وطلاق گرفتیم بعدیکسال برگشتیم بهم