یکی سر ۵۰۰تومن حقوق..یکی سر حسادت عجیبش مخصوصا به ازدواجم..تازه وقتی کات کردیم همه اومدن بهم گفتن حسادتاشو ..اما به هرحال خیلی سخت بود چکن رفیق دبیرستان بودند و هنوز غمشون باهامه
فک کرد به رلش چشم دارم
دوست صمیمی م مودیه گاهی هست گاهی نیست کلا نمیدونم تکلیفم چیه گاهی زنگ میزنم جواب نمیده میگه نمیتونم الان صحبت کنم و.. احساس میکنم حوصله م رو نداره میپیچونه
از دوست صمیمی مشترکمون یک موضوعی رو میدونستم که بهم گفت فعلا به کسی نگو
وقتی زمانش رسید خودش اون موضوع رو که بیان کرد بقیه به من حمله کردن که چرا تو میدونستی ولی ما نه و چرا نیومدی بگی
منم قطع رابطه کردم
به همین مسخرگی...
نمیدونم
انگار تاریخ انقضا داشت
بی هیچ دلیلی رابطمون کمتر و کمتر شد
روز به روز سردتر غریبه تر
به خودمون ک اومدیم بعد ۳ ۴ ماه تقریبا هیچی از دوستیمون نمونده بود
دیگ هم نتونستیم مث قبل شیم
عجیب بود
من دوست چنتا داشتم ولی نه زیاد صمیمی . ولی وقتی پدرم فوت کرد متوجه شدم که رو دوستام نباید زیاد حساب باز کنم . وقتی هم که امسال مریص شدم و یک ماه تو بستر بودم بازم متوجه شدم که توقعم رو باید بیارم پایین
ازدواج کردن
خیانت کرد بهم‌یکیشون
یکی دیگشون ام بخاطر مادیات بود یه کاری کنم براش
وقتی گفتمم از دستم بر نمیاد قطع رابطه کردیم
عزیزان میشه ازته قلبتون دعام کنیدمعجزه کنه خدابرام ومشکلم فوری حل بشه
لطفایه صلوات بفرستیدبرام
به شوهرم چشم داشت
ک ثیف بود ذاتش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز