اتفاقا من میگم برو خونه مادرت ب من چ اما من نمیام
اونم اصرار نمیکنه برم
فقط توی مهمونیا ک مجبورم برم دیگه اون مجلسی نیس ک برم و خون ب جیگرم نکنه
الانم نقطه ضعف من شده بچه ام .
پیر زنه ب همه بچه ها توجه میکنه بوس و بغل و فلان بچه من جلوش میاسته نگاهش میکنه اون روشو برمیگردونه حالا کوچکترین مثال رو گفتم من حق ندارم ناراحت شم؟