گف میخام بیام خاستگاری دیگه
بعدم دیقه نودی غیبش زدو ۳روز بعد اول اسم یک دختری و گزاشت بایوش
من اولین تجربه ی اشناییم بود
۱سال تموم افسرده شدم
امشب رفتم اتفاقی پیجشو دیدم اینستا
خیلی پیشرفت کرده مقام بالا به دست اورده کلی خدارو شکر کرده و عکس زنشو گزاشته
یادمه اون روزا ک خیلی گریه میکردم مامانم میگف چته خب تورو نخاست ولی من خیلی دلم شکسته بود عکس خونش فرستاده بود ک خونه جفتمونه و برات فلان میکنم بمان میکنم