سلام بچه ها من از شهرستان بودم و وضع مالی خوبی نداشتیم. و پدر و مادرم هم جدا شدن. برای دانشگاه شهر دیگه قبول شدم و اومدم اینجا. تو این شهر اتفاقی با یک فردی آشنا شدم که خیلی مهربون و بی نهایت آقا بود. من رفته بودم شرکت ایشون برای کار که اشنا شدیم و از هم خوشمون اومد آقا هم شش ساله جدا شدن علت جداییشون هم این بوده که توافقی جدا شدن چون همسرشون میخاستن برن کانادا و اقا هم بخاطر شرایط کاری قصد رفتن نداشته و خلاصه اینجا مونده.
خیلی از هم خوشمون میاد من اوایل دهه هشتادم اقا هم نیمه دوم دهه شصت یه بخشی از چتمون میذارم همینطپر عکس آقا
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
هر چه دلم خواست همان میشودچون از خدای مهربونم میخوام.خدایی ک از رگ گردن نزدیکتره.خدایی ک از پدر و مادر مهربونتره.خدایی ک از همه کس و همه چیز قدرتمندتره