هروز دارم به اين درك نزديك ميشم دين داري چقدر سخته و واقعا اخرزمان دين داشتن مثل تيكه ذغال اتيشي روي دست كه هر زمان ممكنه از دست بره
و چقدر ما غرق اين دنيا شديم و بازيچه دست اينو اون
كافيه به زندگي خودمون نگاه كنيم به اطراف نگاه كنيم ببينيم چقدر غرق شديم واقعا محرك هامون چقدر كوچيك تر و پست تر از استعداد ها و سرمايه هاي ماست و چقدر به كم ها قانع شديم و به چيزهاي پست مومن شديم مومن يعني گرايش و اين گرايش ها مارو اين ور اون ور ميبرن
و من چقدر بازيچه بحران ها و حادثه ها شدم
خدايا خودت فقط بهم قوتي بده تا خودم و سرمايه هام رو به كمتر از خودت نفروشم تو اين بازار مفت خر ها كه چيزي جز ضرر به من نميدن و هروز من رو كمتر ميكنن و من فكر ميكنم لذت ميبرم مثل بچه اي كه در مقابل كاكائو برگه پول صد هزاري ميده و چنان ذوق ميكنه و فرار ميكنه و لذت ميبره كه مبادا طرف پشيمون بشه و معامله رو خراب كنه ع.ص