یادش به خیر یه عروسی تو فامیل شوهرم تازه اومده بود باهام دوست شده بود منم حرف های تورو بهش زدم
اخر سر بعد دو سال صمیمت و احترام گذاشتن بهش رابطه رو باهام قطع کرد
من یه بار رفتم سمتش گفتم نکن اینکار رو دوستی ما ارزشمنده گفت ولم کن بابا میخوام تنها باشم سمتم نیا
گفتمش اوکی چهار بار درخواست داد که برگرده قبول نکردم خیلی بد قلبمو شکوند نمیذارم دوباره قلبمو بشکونه