2777
2789

حالامن جاریم اومد خونمون بدون سلام رفت نشست من رفتم باهاش احوالپرسی کردم 😂😂😂😂

ما بخشیـــــــدیم کــہ دیگہ پیـــــش خــــدا هم بــــاشما ملاقاٺ نداشٺہ باشیــــم😏✌

اره، خونه جاریام. یکیشون که زیادم بد نبود اما میزی گفت که متوجه شدم همسرم که بمن گفت بهشون گفته درواقع نگفته و مادرشوهرم گفته خونه برادر دعوت نمیخواد!😡

خونه دومی همیشه با دعوت میرفتم که برخوردش افتضاح بود واسه همین دیگه دعوتشو قبول نمیکنم

ایه 3 سوره حج.ایه 126 سوره اعراف... دوستان این ایات برای صبر و قضاوت نکردن هست!

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خانه برادرشوهرم. دعوت بودیم... 

مادرشوهرم هم بود. 

جاریم خیلی بد برخورد کرد.  مادر و پدرش و خواهرش هم بودن. که جواب سلام منو ندادن. 

موقع غذا خوردن جاریم یکسره چشمش تو بشقاب من بود که  آره مرغ تازه خریدم.  هی به من سر سفره چشم غره میرفت..  اصلا نتونستم چیزی بخورم. 

مادر و خواهرش هم به من اخم میکردن. 

موقع خداحافظی  جاریم سریع رفت جلوی در اتاق که کسی تو اتاق نره. 

من عمرا تو اتاق کسی برم. 


ووقتی برگشتیم به شوهرم گفتم. شوهرم ناراحت شد. گفت همان ثانیه اول باید بلند میشدی میرفتیم. 


خاک تو سر جاریم  با اون یکدونه  مرغ!  جاری مرغ ندیده. 




چی خب بگو

قضیه  چند سال چیه ما به اصرار خودشون رفتیم به خدا هی زنگ میزدن میگفتن بیا

زیاد تحویل نمیگرفتن 

ما شب رسیدیم خونشون دیگه خیلی راه بود تا خونمون چندین ساعت 

شب خوابیدم 

برای ظهر میخواستن غذا درست کنن 

مامانم گفت یه چیز خیلی خیلی ساده همون غذایی که میخواید برای خودتون درست کنید 

گفت باشه یه چیز ساده درست میکنم 

مامانم کلی هم تشکر کرد 

بعد ما هر چی منتظر نشستیم دیدیم بلند نمیشه چیزی درست کنه از گشنگی داشتیم میمردیم 

ساعت شد ۱۲ شوهرش بهش گفت چیزی نمیخوای برای ناهار درست کنی ؟؟ مهمونا گشنه هستن 

گفت چرا الان درست میکنم 

بازم بلند نشد 

ساعت شد ۲

هیچ خبری از ناهار نشد 

داداشم همش می‌گفت گشنمه من دعواش می‌کردم 

دیگه یه تخم مرغ درست کرد گذاشت جلو داداشم

 ما گشنه برگشتیم 🥲😂💔

( اینم بگم که همههه چی داشتن همه چییی 

اینجوری نبود که بگم چیزی تو خونه نداشتن 

هیچ وقت یادم نمیره 

دیگه خونشون نرفتیم الان چند ساله 

قضیه چند سال چیه ما به اصرار خودشون رفتیم به خدا هی زنگ میزدن میگفتن بیازیاد تحویل نمیگرفتن ما شب ر ...

واقعاً باورکردنی نیست ،چطور روش شده

چطور همسرش هیچی بهش نگفته

به نظر من دست به یکی کردن

جاریم خیلی بیشعوره 

خونشون دعوت بودیم. سریع رفت جلوی در 

دست ها و پاهاشو باز باز کرد.  یه موقع کسی تو اتاق نره!! 

من عمرا تو اتاق خونه کسی برم. 


دست هاش باز باز  روی چهار چوب در را گرفته بود. 

پاهاش باز باز  گذاشته بود روی چهارچوب در.

حالا علت این حرکاتش چی بود؟؟؟ 


واقعاً باورکردنی نیست ،چطور روش شدهچطور همسرش هیچی بهش نگفتهبه نظر من دست به یکی کردن

به خدا قسم هیچ وقت یادم نمیره 



من به مامانم گفتم مگه اینا یه وقت اومدن خونه خودمون که مثلا شما بی احترامی کردید که اینا بخوان تلافی کنن 

گفت خدا شاهده فقط دو بار اومدن که اونم به بهترین نحو ممکن ازشون پذیرایی کردم 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز