فکر میکردم میمیرم...اما نمردم، فکر میکردم هرگز از غم و اندوه رها نمیشوم اما رها شدم، فکر میکردم این درد هرگز رهایم نمیکند اما رها کرد... فکر میکردم شب نخوابی هایم تمام نخواهد شد... اما تمام شدند ... فکر میکردم دیگر هیچ رنگی جز سیاه را تشخیص نخواهم داد ... اما تشخیص دادم... فکرمیکردم حال دلم تا ابد خوب نخواهد شد... اما خوب شدم و من مصداق بارز <این نیز بگذرد> هستم!
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
برای من هیچکس دوبار عزیزنمیشه ...هرچی بودهمون بار اول بود غم که ازحدبگذرد دل حس پیری میکند،سن هرکس راغمش اندازه گیری میکند.برای توهمین کافیست که طرزنگاه کردنم به تودیگرمثل سابق نمیشود....