نمیدونم چیکار کنم خانوادش مخالفن البته تا حالا منو ندیدن. امروز میخواستیم همو ببینیم وقتی اومد با صورت زخمی کنار چشمش باد کرده بود دورش بگردم😢دلم کباب شد. باباش زده بود بخاطری اینکه میخواست بیاد منو ببینه. ولی آخرش اومد دستش جای کمر بند بود یه پدر چقدر میتونه ظالم باشه. کنارم میخندید میگفت هیچ کس نمیتونه جلوم بگیره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.