رفتیم پیششون بشینیم کلمات زشت هی به بچم میگف هی میگف کی بود گ#و#ز##ید دخترمم هی تکرار میکرد منم اسم خواهر شوهر کوچیکم گفته عه رو شوخی اونم در اومد گفت مگه فهم نداری که اینطور میگی بلد نیستی حرف بزنی همیشه به شوخی دخترم نفرین میکنه و حرف زشت به خودش و من و باباش میگه بعدم میگه شوخی بود منم گفتم چطور تو هر حرفی دلت میخاد میزنی عیب نیس اما حرف های ما که به شما میزنیم عیبه وقتی بخای به پسر کوچیکش نفرین کنی اینقد بدش میاد میگع اون پسره فرق داره منم در اومدم گفتم خوش به حال شما که فهم دارین اصن بلد نیستی حرف بزنی گفت تو بلد نیستی حرف بزنی بس که غصه خوردم عصبی شدم تا یه چی میگن زود عصبی میشم و از شدت عصبانیت دستام میلرزه مطمئنم الان پدر شوهرم اینا میگن چقد زبون درازه ولی من فقط دفاع کردم از خودم پیر شدم تو این خونه بخدا به نظرتون کارم اشتباه بود؟