عقدن
اونم سر چی
سر اینکه مامانم رفته بود طلافروشی براش النگو دیده بود عکسشونو آورد نشونش داد دختره آتیشی میشه میره سر داداشم که مامانت به چاجازه ای رفته اینکار و کرده من باید خودم انتخاب کنم خب حالا ما چی گفتیم خودت برو مگه مامانم مجبورت کرده مامان من از ذوق اینکار و کرده بود آخه چته دختر
من که اصلا دخالت نمیکنم اول و آخر سپردم به داداشم ولی چه فایده اینم ساده از طرفی واقعا عاشقشه با وجود دعوا ها و آبروریزی های که عروسیمون تو در و همسایه سر هیچ و پوچ برامون ب وجود آورد
این اولین حرکتش نیست بارها بوده جلو چشممون داداشم زده و دیگه دعوا کردن و کتک کاری
پرخاشگره
نمیدونم چه غلطی کنیم
میگم طلاقش بده به درک مهریه اش هم بده
میگه رابطه داشتیم باید اول عروسی کنیم وگرنه آبروریزی و جنگ میشه بین خانواده ها
سرم درد میکنه از دستش