چشمم ترسیده قبلیه شاغل میخواست نگو حساب طلاهای خونه بابامم کرده بود اخرای جلسه سه و چهار میگفت اصلا دیگه کارتی که حقوق میریزن برات رو میدی من اینطوری بهتره
بابامم با یه اردنگی انداختشون بیرون
مردم کلفت بی جیره مواجب میخوان انگار
از عقده ایی جوری فرار کنید انگار شیر افتاده دنبالتون
ناحله الجسم ینی نحیف ودلشکسته میری♥ جوونی اما مادر پیری،بهونه ی سفر میگیری♥ باکیه العین ینی بارون غصه ها میباره♥ چشای مادر ما تاره دیگه علی شده بیچاره♥ منحده الرکن ینی توان برات نمونده بانو♥ کی قلبتو سوزونده بانو کی بالتو شکونده بانو♥ معصبه الراس ینی بستی سری رو ک پردرده♥ رنگ رخ تو مادر زرده تو کوچه کی جسارت کرده♥ جوری لگد خوردی ک نمیتونی بلند شی از جات♥ جای غلافه رو با زوهات داری میری کنار بابات♥ هیچکسی ای وای من نگفت تو کوچه ب اون کافر ♥ نزن زن رو جلوی شوهر بمیره زینبت ای مادر♥ وای مادرم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.