زایمان کردم هیچکسو ندارم ازم مراقبت کنه مادرم روز پنجم رفت خونش قبلشم با منت برام غذا می پخت. حوصله نگه داری بچه ندارم خصوصا که روز میخوابه شبا بیداره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از لحاظ روحی بیشتر بهم ریختم.حس میکنم خیلی تنها و بی کس هستم
من تا یکماه نمیتونستم بچمو قبول کنم خیلی برام سخت بود در طول روز خوب بودم یهو حالم بد میشد به هم میریختم از خودم و بچم بدم میومد بعد کم کم کنار اومدم بخاطر افسردگیه بعد از زایمانه
«...من تمام تلاشم را کردم و تمام زبان های دنیا را یاد گرفتم اما چه کنم که هیچ کدام برای توصیف کردن تو کافی نبود ...✨🦋»