فضووووول هر جا میخوام برم تا ته قضیه رو درمیاره
یکی از کاراش واسه دیروزه همسرم سرکار بود منم برا پسرم نوبت داشتم بابام اومد دنبالم هم نشستم تو ماشین دیدم سررسید از بابام پرسید کجا میخوای برین از منم پرسید زنگ زده بود از شوهرمم پرسیده بود بعد جلو جلو خودشو رسونده بود مطب یجا قایم شده بود از تو پنجره داخل مطبو نگا میکرد
بعد کارم تموم شد دیدم بالا پله ها وایستاده گفتم شمام کارداری اینجا گفت نه بعد به پسرم گفت چرا گریه کردی وقتی رفتی تو اتاق😐