میگه 3 سالت بود رفته بودیم عروسی دختر همسایه
من یه جلیقه و شلوار که تو یه عروسی دگ هم پوشیده بودی تنت کردم
خودم ولی یه پیرهن جدید داشتم اونو پوشیدم
میگه تو تالار تا آخرش فقط سرم غر زدی که چرا خودت نو پوشیدی برا من لباس تکراری تنم کردی!
میگه هر چی میخواستم به زبون بگیرمت یادت بره اصن کوتاه نمیومدی