یادمه کلاس اول دبستان تازه به صف شده بودیم مامانم یه کتونی گرفته بود برام اینقدر دوسش داشتم هنوز یادمه چسبی بود خوشگل قهوه ای هی خم میشدم پاکش میکردم چسبشو سفتر میکردم🤣😂چه سم بودم من بعد صف بغلی یه کلاس دیگه یه دختری بود همین کتونی پاش بود چشم خورد به کتونیش بهش دیدم اونم داره هی منو نگاه میکنه گفتم عه کتونیت مثل منه دوست شدیم یادش بخیر اولین دوست من تو اجتماع که وارد شدم بود رفتیم به ناظم گفتیم میشه کلاسامون باهم باشه قبول کردن عکساشو میرم خونه مامان میبینم کلی ذوق میکنم برای اون لحظه ها .کاش پیداش میکردم چه زود دیر میشه
واسه من خشونته با یکی از همکلاسیام سر جریان ناموسی دعوام شد اینقدرهمو زدیم ک جفتمون سیاهو کبود شدیم از حرصزیاد سلطل اشغال بزرگ کلاسمونو گرفتم دستم کردمش سرش
بعد با لگد زدم تو قفسه سینش بعدش نگو مدیرمون از پشت اومده این حرکت منودید ی هفته اخراج موقتم کرد همونجا هم چهاربار زد تو صورتم
از این کارم پشیمون شدم:خیر
من اول راهنمایی بودم کلاسمون آتیش زدم ...بخاری نفتی بود بیکاری داشتیم زنگ آخر تو مدرسه وایسادیم با چنتا از دوستام برف بازی رفتم کلاس دستامو گرم کنم تا تونستم بخاری نفتی زیاد کردم و دراومدم بعد ده بیست دقیقه دیدم کل کلاسا دارن با سرفه و با عجله میان بیرون پرسیدم گفتم چی شده گفت بخاری کلاس Dآتیش گرفته منم یه پا داشتم یه پا قرض گرفتم و فرار..فردا اومدم با ترس دیدم کلاس سیاه شده و زشت😑
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز