واقعا شکر میکنم طرف من حداقل رفت و درگیر خودشه
دیشب ی دوست قدیمیمو دیدم از رابطه ۲ سالش جدا شده بود پسره هم پسر خوب و همه چی تمومی بنظر میومد فقط چون دوستم میخواست ازدواج کنه و اون کار جدی انجام نمیداد و فقط حرف الکی میزد جدا شد
میگفت از همه جا همو بلاک کرده بودیم ی روز دیدم با ی شماره ناشناس بهم زنگ میزنن که پسره بود و گفت بیا برای بار آخر ببینمت و دوستم قبول نمیکرد و اونم با هزار ترفند و اشک دوستمو کشونده بود برای بار آخر سر قرار
میگفت رفتم سوار ماشینش شدم دیدم فقط داره میره بهش گفتم خب بریم ی کافه بشینیم قهوه بخوریم حرف بزنیم گفت باشه و هی دوستم میگفت دیدم داریم میریم خارج شهر و منم داشتم سکته میکردم و اونم گفت نترس ی کافه جدید پیدا کردم فلان جاست و دنجه
میگفت کم کم دیدم هیچی نیستو و همش جاده و آدمی نبود و فهمیدم میخواد ی بلایی سرم بیاره
دیگه بدبخت انقدر گریه کرده بود و خودشو زده بود و پسره رو قسم جون مادرش که براش خیلی عزیز بود داد پسره بیخیال شد
ولی بهش گفته بود میخواستم تلافی این دو سالی که هیچ رابطه ای باهات نداشتمو در بیارم تو منو خورد کردی من همه چی داشتم و دخترا برام میمیرن و از این چرت و پرتا
خلاصه بچه ها بعد کات حتی به بهانه ی دیدار آخرم سر قرار نرید
مال من که کلا تو این فازا نبود