شوهر منم پدر نداره، خیلی سعی کرد تو ساختمون مامانش یا کوچه بغلی مامانش خونه رهن کنه، گفتم نمیام
ناراحت شد و دید من کوتاه نمیام بیخیال شد
چند روز پیش هم مادر شوهرم میگفت همسایه طبقه بالایی اومده رهن نشسته قیمتش خیلی خوبه و .... بهش گفتم مامان دوری و دوستی
بزار ناراحت بشن، بزار بهشون بر بخوره ، اگر شوهرامونو ول کنیم شبها هم تو بغل مادرشون میخوابن
بابا من جرات ندارم برم خونه پدرم شب بخوابم، شوهرمم میره خونه مادرش میخوابه ، بعد برادر خودم تو همچین موقعیتی اصلا خونه پدرم نمیاد
من نمیدونم چطور بچه بزرگ کردن، خدا شاهده من بعضی اوقات به رابطه شوهرم و مادرش شک میکنم 🥲 فراتر از مادر و فرزند یه
انگار شوهرشه