از ی طرف نمیخواستم تو ذهن همسرم اینجوری بشه ک من برا مادرش میخرم برا مادر خودم نه و اونم عادت نکنه،ولی وقتی فکر میکنم میبینم ارزشی ک مادرش برامون قائل شده خیلیییی بیشتر از مادر خودمه این فکرا اذیتم میکنه….حتی تولد شوهرم با اینکه کیکم براش بردیم کادوام نداد و خوابید بعد دو روز اینقدر اصرار کردم تلفنی فقط به شوهرم تبریک گفت ولی تولد مادرم بشه از هممون انتظار کادو داره و خب ما سه تا خواهریم نمیشه مثلا اونا کادو بدن من و شوهرم چیزی ندیم یا کمتر بدیم….اینا درگیریای ذهنیم شده، تونستم منظورمو برسونم عزیزم؟
والا😏
الان مادر من وقتی میریم خونشون کلی تحویلمون میگیره به شوهرم محبت میکنه هی تعارفش میکنه غذا و میوه بخوره... من دختر میدونم به خاطر منه... به خاطر اینکه هر وقت خواستم شوهرم منو ببره خونه ی مامانم به خاطر اینکه شوهرم بعدا غر نزنه که مادرت تحویلم نگرفت و...
ولی خب هستن کسایی مث مادرشوهر من که اصلا براش مهم نیس من سر پسرش غر بزنم که مادرت تحویلم نگرفت... سیاست داره فقط فقط دور پسرش میگرده و یه کاری کرده اگه من بگم مامانت بی محبته شوهرم سریع گارد میگیره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز