مادر شوهرم دو سه روزه اینجاست، ،مثلا اسم من سارا است شوهرم از خواب بیدار شد گفت خواب دیدم که با سارا تو ماشین بودم یهو مادر شوهرم حرفش رو قطع کرد گفت په من نبودم؟اینم بگم حسادت هاش نسبت به من دیگه خیلی تابلو هست همه فهمیدن،بعد شوهرم گفت ولی بعدش سارا گم شد دیدم گفت خو خوبه😑
وای ما یکی داریم کلا تو فکر اینه چکار کنه از عروساش جونتر بشه.عروساشم بزرگتره ۳۵ سالشه اون ۶۰ رو رد ...
این که یه سری به شوهر داشت باهاش شوخی میکرد میگفت مامان دیگه پیر شدی ها یه دفعه گفت منو ببر پیش فلانی(صاحب کار شوهرم که آقا هست) زنتم ببر پیشش ببینم میگه کدوم خوشگلتریم منم گفتم من شوهر دارم احتیاج ندارم
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
این که یه سری به شوهر داشت باهاش شوخی میکرد میگفت مامان دیگه پیر شدی ها یه دفعه گفت منو ببر پیش فلان ...
اینو شوهر بدید راحت میشید
یادت باشه تو این دنیا هیچ چیزی از هیچ کسی بعید نیست... اگر مادر شدی یادت نره اول تو باید شاد و قوی باشی تا بتونی شاد بزرگش کنی یک بچه از همون روز تولدش نگاهش به خنده های مادرشه نه رنگی بودن اتاقش... شوهر خدا نیست نون شبت گرو اون نیست پس از سر ناچاری کنارش نمون اگر حرمت گزار نیست .
کاش ادم سنش بالا میره عقلش کم نباشه حواسش به حرفا و رفتاراش باشه که اینجور مضحکه خاص و عام نشه ما با ...
اون بیشتر ما رو مضحکه کرده و گرنه شوهرم داشت خواب تعریف میکرد جوری صحبت میکنه که عصبیت کنه مثلا میگه خو خوبه گم شد،باورت میشه اون لحظه دست و پام یخ کرده بود خیلی احترامش رو دارم و گرنه میتونستم بگم حالا بیداری یه چیزی تو خوابم حسودی میکنی همین براش بس بود ولی کسی رو از خودم نمی رنجونم